برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:

« دموكراسي خيانت‌شده

دبيرخانهٌ شوراي ملي مقاومت 

ارديبهشت 1374 »

ساختار مجاهدين

بخشي از گزارش وزارت خارجه به ساختار و روابط دروني شوراي ملي مقاومت و مجاهدين اختصاص دارد. نويسندگان گزارش، به‌عمد، در خيلي از موارد، اين دو مقولهٌ به‌كلي متفاوت را، يكسان انگاشته‌اند تا بتوانند به‌نتيجه‌گيريهاي از‌پيش تعيين‌شدهٌ خود برسند.

شوراي ملي مقاومت، ائتلافي است از سازمانها، گروهها و شخصيتهاي مختلف، با ايدئولوژيها و طرز تفكرهاي مختلف كه در كادر پلوراليسم سياسي، به‌طور داوطلبانه،حول يك برنامهٌ مشخص، براي مدت‌زمان مشخص   ( تا 6‌ماه پس از سرنگوني رژيم خميني) گردهم آمده و التزامهاي مشترك را به‌طور جمعي بر‌عهده گرفته‌اند. مجاهدين يك سازمان سياسي است با ايدئولوژي و استراتژي مشخص و متد تعريف شدهٌ سياسي و تشكيلاتي كه افراد داوطلبانه و به‌طور آرماني به آن گرويده‌اند و بنابر‌اين با يك ائتلاف گسترده سياسي بسيار متفاوت است.پيشنهاد و تأسيس شوراي ملي مقاومت ايران توسط مسعود رجوي از سوي مجاهدين، نيز ازاين حقيقت سرچشمه مي‌گيرد كه همهٌ اعضاي مجاهدين معتقدند برقراري دموكراسي در ايران فردا، نه در توان يك سازمان يا حزب سياسي تنها، بلكه دقيقاً برخلاف دو ديكتاتوري شاه و خميني و رو‌در‌روي آنها، با مشاركت همهٌ معتقدان به دموكراسي و استقلال و حاكميت ملي امكان‌پذير است. با هر‌اعتقادي غير‌از اين، تقديم ‌صد‌هزار شهيد از بهترين فرزندان ايران كه اغلب مي‌توانستند زندگي مرفهي داشته باشند، غير‌ممكن بود

در‌گزارش وزارت خارجه، به‌غايت تلاش شده است تا روابط دروني مجاهدين، به‌ وقيحانه‌ترين و بيشرمانه‌ترين صورت، با همان برچسبها و كلمات ديكتاتوريهاي شاه و خميني عليه رزمندگان آزادي، لجن‌مال شود. اما ساختار و روابط دروني و نحوهٌ تصميم‌گيري مجاهدين، كه بدون كمترين اغراق بالاترین و پاكيزه‌ترين الگوي تاريخ احزاب سياسي در ايران است، جايي براي اين قبيل اتهامها براي هيچ‌ناظر بي‌غرض باقي نمي‌گذارد. به‌خصوص كه هر‌تحقيق‌گر و‌مرجع و هيأت بيطرف آكادميك و مطبوعاتي و سياسي و قضايي و بين‌المللي، مي‌تواند هر‌زمان كه بخواهد، ميهمان مجاهدين بشود و از نزديك و در بين مجاهدين، همهٌ حقايق را به‌چشم ببيند و به‌گوش بشنود. در اين رابطه هيچ قيد و شرطي هم، جز تضمين جنبه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي كه به‌حفاظت رزمندگان آزادي در برابر حملات تروريستي رژيم خميني مربوط مي‌شود، قائل نشده‌اند.....

 اين هيأت مي‌تواند از نزديك، مجاهدين و ارتش‌آزاد‌يبخش را ببيند و با رزمندگاني كه با عشق به آزادي و براي دموكراسي و آزادي در ايران مبارزه مي‌كنند، آشنا شود. درهاي دفاتر و همهٌ پايگاههاي مجاهدين به‌روي همه باز است زيرا كه چيزي براي پنهان كردن ندارند...... 

ايدئولوژي مجاهدين

ايدئولوژي مجاهدين، درست در نقطهٌ مقابل برداشت ارتجاعي خميني از اسلام، مبتني بر يك اسلام دموكراتيك و ترقيخواه است. از اين لحاظ، نبرد بين مجاهدين و خمينيسم يك نقطهٌ عزيمت دقيقاً ايدئولوژيك داشته است. مجاهدين قبل‌از هر‌چيز، خميني و استبداد مذهبي او را از لحاظ ايدئولوژيك مورد تهاجم قرار داده و انديشهٌ او را با استناد به قرآن و عملكرد پيامبر اسلام و راهبران و ائمهٌ تشيع، مفتضح و مغلوب نمودند

مسعود رجوي در آخرين ديدار خود با خميني، در 6ارديبهشت58، در‌حالي‌كه برخلاف رسم معمول از بوسيدن دست خميني به عنوان مرجع عالي مذهبي خودداري و وي را به‌شدت عصباني نمود، مشخصاً با استناد به روش حضرت علي، بر قلب مسأله يعني اهميت و ضرورت آزاديهاي دموكراتيك از ديد اسلام؛ انگشت گذاشت. خميني نيز در پاسخ آن‌چنان‌كه در مطبوعات تهران منعكس گرديد به ناچار تصريح كرد: «اسلام بيش از هر‌چيز به‌آزادي عنايت دارد و در اسلام خلاف آزادي نيست الا در چيزهايي كه مخالف با عفت عمومي است».‌ پس از اين ملاقات، دفتر خميني اعلام كرد كه كليهٌ ملاقاتهاي او به مدت يك‌هفته متوقف مي‌شود.

آن‌گاه در زمستان سال58، خميني در تلويزيون با لحن ملتمسانه‌يي از مجاهدين خواست كه دربارهٌ آخوندها لفظ «ارتجاع» را به‌كار نبرند. ولي مقابله با سركوب آزاديها و افشاي سوءاستفادهٌ عوامفريبانهٌ خميني از نام اسلام، مبارزه با ارتجاع را ضروري مي‌كرد و اين چيزي نبود كه مجاهدين بتوانند از آن صرفنظر كنند

در بهار سال‌59، خميني كلاسهاي درس فلسفهٌ آقاي رجوي در دانشگاه صنعتي شريف در تهران را تعطيل نمود و سپس به یک کودتای ننگین ضد فرهنگی در همه دانشگاهها و مدارس عالی كه مجاهدين در آن از اكثريت عظيمي برخوردار بودند تحت عنوان « انقلاب فرهنگی» مبادرت کرد. حركتي آميخته با چماقداري و ضرب و جرح و كشتار دانشجويان.

چند‌هفته قبل‌از آن، لوموند در 11اسفند58، نوشته بود:

يكي از وقايع بسيار مهمي كه نبايد در تهران از دست داد، دروس فلسفهٌ مقايسه‌يي است كه آقاي مسعود رجوي هر‌جمعه بعدازظهر تدريس مي‌كند. در حدود 10هزار نفر با ارائهٌ كارت ورودي در دانشگاه شريف به مدت سه ساعت به سخنان رهبر مجاهدين خلق گوش فرا‌مي‌دهند 

پيام ايدئولوژيكي و سياسي رجوي طي اين دروس اين بود كه «آزاد‌ي جوهر تكامل و كلمهٌ اصلي اسلام و انقلاب است». لوموند ادامه مي‌دهد:

«آقاي رجوي در جلسات هفتگي در دانشگاه شريف، با كمك گرفتن از قرآن، متون تورات و انجيل و هم ‌چنين به كمك افلاطون، سقراط، سارتر، هگل و ماركس… ايدئولوژي مجاهدين را تشريح مي‌كند و اين دروس بر روي ويد‌ئو‌كاست ضبط شده و در 35شهر و شهرستان پخش مي‌گردد و هم‌چنين به‌صورت كتابهاي جيبي به چاپ رسيده و از هر‌جلد صدها‌هزار نسخه به فروش مي‌رسد».

در اسفند57، وقتي كه خميني مي‌خواست رفراندوم «جمهوري اسلامي» را به‌راه بيندازد، مجاهدين با شعار «اسلام آري ـ ارتجاع هرگز» خميني را در برابر اين سؤال قرار دادند كه چرا ابتدا و قبل‌از نظرپرسي راجع به «جمهوري اسلامي»، محتواي جمهوري و اسلام مورد نظر خود را مشخص نمي‌كند؟ جواب خميني اين بود كه اين محتوي بعداً مشخص خواهد شد.

در تابستان قبل از تشكيل مجلس خبرگان آخوندي، كه خميني آن‌را به جاي مؤسساني كه وعده داده بود نشاند، رجوي در يك سلسله سخنراني دربارهٌ حكومت حضرت علي (ع) و قانون اساسي يك دولت اسلامي، كه در ماه رمضان در دانشگاه تهران برگزار شد، اعلام كرد: «محتواي شمارهٌ يك جمهوري ما، كه بايستي در قانون اساسيش تصريح شود، ضديت با استبداد است».

بنابراين، بارزترين وجه مميّزهٌ اسلام مجاهدين با اسلام خميني، همانا مسألهٌ آزاديهاي دموكراتيك بوده كه برسر آن (مجاهدين و خميني) با يكديگر در ستيز تمام عيار ايدئولوژيكي بوده‌اند. به اعتقاد مجاهدين آن چنان‌ كه  در همهٌ آموزشها و موضعگيريهايشان تصريح شده است، بدون آزادي و احترام به اختيار و انتخاب انساني، دم‌زدن از خدا و اسلام بيهوده است. زيرا در انسان‌شناسي اسلام و قرآن، مهمترين خصيصهٌ انسان كه آن را از ساير موجودات جدا مي‌سازد، آزادي اوست كه بر همين اساس مي‌تواند مسئوليت بپذيرد.مجاهدين هم‌چنين از آغاز با استناد به‌مخالفت حضرت علي با جنگهاي توسعه‌طلبانهٌ تحت عنوان اسلام، به مخالفت با «سياست صدور انقلاب» از سوي آخوندها پرداختند و آن‌را بر‌ضد اسلام و مصالح مردم ايران توصيف نمودند. چرا كه قرآن تصريح مي‌كند كه در كار دين هیچ اجباري جايز نيست.‌

اما آزادي مورد‌نظر مجاهدين، آن‌چنان‌كه از روش پيامبر اسلام  و حضرت علي(ع) آموخته‌اند و در همهٌ موضعگيريهايشان منعكس شده است، حد و مرزي جز «قيام مسلحانه» عليه رژيم مشروع و قانوني كشور نمي‌شناسد. اين مطلب در برنامهٌ دولت موقت و شوراي ملي مقاومت ايران نيز تصريح گرديده است كه «آزادي تا مرز قيام مسلحانه عليه نظام مشروع قانوني كشور هيچ‌محدوديت اصولي ندارد». هم‌چنان‌كه تأكيد شده است: « احراز حاكميت مردمي از طريق دولت موقت جمهوري دموكراتيك اسلامي، ارزشمندترين رهاورد مقاومت عادلانهٌ ملت ايران است. رهاوردي كه به‌اعتقاد مسلمانان راستين، ارادهٌ خدا نيز در پهنهٌ اجتماعي، اساساً و به‌طورتاريخي از طريق آن به ظهور مي‌رسد». جرم اصلي رژيم خميني نيز در اين است كه حياتي‌ترين حق مشروع مردم ايران يعني حق حاكميت مردم را غصب نموده است

اگر مردم ايران امكان برخورداري از اين حق و دسترسي به صندوقهاي رأي و انتخابات آزادانه را مي‌داشتند، هيچ‌نيازي به‌مقاومت مسلحانه نبود و مبارزهٌ مسالمت‌آميز سياسي جريان مي‌يافت. اما درست به‌همين دليل، يعني به‌دليل سلب اين حق از مردم ايران، مقاومت براي دستيابي مردم به‌همين حق، ضروري و مشروع و عادلانه و مقدس است.‌ بر‌همين اساس نيز در روزگاري كه امكان نظرپرسي آزاد و عمومي از يك‌ خلق تحت‌ستم وجود ندارد، مشروعيت سياسي، هيچ شاخص و وسيلهٌ سنجش عيني و واقعي جز مقاومت براي اعادهٌ همان حق پايمال‌شده نمي‌تواند وجود داشته باشد 

اما به‌محض اين‌كه امكان نظر‌پرسي از مردم و برگزاري انتخابات آزاد به ‌وجود بيايد، آن‌چنان‌كه آقاي رجوي در برنامهٌ دولت موقت از سال‌60 تأكيد كرده‌است، «انتخاب و رأي عمومي تنها مجراي مشروعيت» ‌است

وي هم‌چنين در برنامهٌ دولت موقت تأكيد مي‌كند: «اسلام ما دقيقاً برخلاف خميني مستغني از آن است كه هرگونه حقانيت و مشروعيت (و از‌جمله مشروعيت سياسي) را از راه اجبار و اكراه به‌كرسي بنشاند. به‌عبارت ديگر، ما عميقاً معتقديم كه شكوفايي واقعي اسلام در عدم استفاده از هرگونه تبعيض و امتياز و اجبار سياسي و اجتماعي ميسر است». و بنابراين دولت موقت «همهٌ امتيازات جنسي و قومي و عقيدتي را ملغي مي‌شناسد». زيرا «در كشور ما، آزاديهاي مردمي را پيوسته بايستي ضامن و تراز پيشرفتهاي اصيل اجتماعي تلقي نمود. در غير اين‌صورت زمينه براي ظهور ديكتاتوريهايي كه الزاماً نمي‌توانند مستقل و ناوابسته بمانند فراهم مي‌شود». يعني كه «آزادي نه يك تفنن، بلكه يك ضرورت اجتناب‌ناپذير» است.

در ايدئولوژي مجاهدين، بر‌طبق دركي كه از قرآن و عملكرد پيامبر اسلام و رهبران تاريخي تشيع دارند، آزادي، برابري زن و مرد، حقوق اقليتهاي ملي و مذهبي و حقوق‌بشر و صلح‌جويي نه‌فقط تعهدات سياسي بلكه پرنسيپهاي ايدئولوژيكي هستند. زندگي و مبارزهٌ پيامبران بزرگ مانند موسي و مسيح و محمد، به‌سادگي روشن مي‌كند كه، برخلاف آخوندهاي دين‌فروش حاكم بر ايران، آنان مظاهر تمام‌ عيار پايبندي به ارزشهاي ياد‌شده بودند و هرگز، نه در‌نظر و نه در‌عمل، هيچ‌گاه مبلّغ شقاوت و جنگ و تجاوز و سركوب و بي‌رحمي نبوده‌اند. تمامي سوره‌هاي قرآن نيز (فقط با يك استثنا)‌ به‌نام خدايي كه بخشايشگر و مهربان است آغاز مي‌شود. خدايي كه سراپا متضاد با خداي خميني و آخوندهاي هم‌سنخ اوست.

وقتي بسياري از همراهان امام علي(ع) از او خواستند كه عليه مخالفانش كه خوارج ناميده مي‌شدند، شدت عمل نشان دهد، علي پاسخ داد: 

تا زماني‌كه آنها به ما آسيبي نرسانند ما هيچ اقدامي عليه آنها نخواهيم كرد. اگر آنها با ما به ‌بحث بنشينند، ما نيز همان‌گونه برخورد مي‌كنيم. ما به پرداخت سهم آنها از خزانهٌ عموميدامه مي‌‌دهيم. ما به‌آنها اجازه مي‌دهيم كه براي نماز به‌ مساجد بروند. فقط اگر آنها به خشونت و كشتار ما روي بياورند، ما نيز به ناچار با آنها مي‌جنگيم.

مجاهدين هم‌چنين هرگونه دگماتيسم مذهبي و برداشت متحجّر از قرآن و اسلام را نفي مي‌كنند. هم‌چنان‌كه خود قرآن در سورهٌ آل‌عمران آيهٌ‌7 نيز تصريح مي‌كند، آيات قرآن بردودسته‌اند: محكم و متشابه

آيات محكم آياتي است كه اساساً پايه‌هاي اعتقادي اسلام را تشكيل مي‌دهد و شامل محتوا و مباني فلسفي، جهان‌شناسانه و انسان‌شناسانهٌ اسلام است. اما آيات متشابه كه اساساً مربوط به احكام و روشهاي زندگي روزمره مي‌شود، به‌هيچ‌وجه دگم نيست و در هر‌زمان با پايبندي به‌همان روح و جوهر و محتواي يكتاپرستانه، با پيشرفتهاي بشري و الزامات تكنيكي و مقتضيات اجتماعي مي‌تواند انطباق پيدا كند والا به شريعت جامد و بي‌فايده‌يي تبديل خواهد شد. پس هرگونه برداشت ارتجاعي از اسلام كه خميني سردمدار آن است، يقيناً ضداسلام و از قضا با روح قرآن در تضاد است.

مجاهدين معتقدند ايدئولوژي حقيقي اسلام از ديناميسمي برخوردار است كه هيچ‌گاه مانع حركت جامعه به سوي پيشرفت و ترقي نمي‌شود و بر‌خلاف آن‌چه آخوندها مي‌گويند، اسلام نه‌تنها با علم و تكنيك و تمدن مخالف نيست، بلكه به‌غايت از آن استقبال مي‌كند.

اين امر در اصول اعتقادي شيعه برجسته‌تر است.‌امر اجتهاد كه آخوندها از آن سوءاستفاده مي‌كنند، به‌عنوان يك اصل شيعي، ايجاب مي‌كند كه كارشناسان اسلامي و اجتماعي، هر‌زمان روشها و احكام متناسب با مقتضيات زمان را از اسلام ارائه دهند. اما اين امري است كه برخلاف تصور رايج، كه توسط آخوندها تبليغ مي‌شود، در انحصار آخوندها و قشر مشخصي نمي‌باشد، بلكه فراتر از آن، به‌عنوان يك اصل راهنما براي تمام پيروان اين مكتب، مشوّق و ترغيب‌كنندهٌ مشارکت عمومي در ادارهٌ جامعه مي‌باشد. اسلام با اعتقاد به آزاديهاي دموكراتيك و آزاديهاي فردي، خواهان گسترش عدالت اجتماعي، توزيع عادلانهٌ ثروت و در‌نهايت دست يافتن به جامعه‌يي عاري از هرگونه ستم و تبعيض و بهره‌كشي است. مسعود رجوي در تابستان‌61، در «جمع‌بندي يكسالهٌ مقاومت مسلحانه» نوشت: 

وقتي مقاومت ما پيروز شود، يكي از بزرگترين موانع انقلابات معاصر و بلكه مهمترين عامل انحراف و اضمحلال آنان، كه همانا تجاوز به حريم مقدس "آزادي"‌(تحت انواع و اقسام بهانه‌ها)‌ است،‌از ميان برداشته مي‌شود. آري، اگر در انسان‌شناسي توحيدي، كرامت بني‌نوع ما، نهايتاً در "اختيار و آزادي"‌اوست، احياي ‌مقولهٌ آزادي همانا احياي‌بشريت و انقلابات مغلوب است‌… ما آزاد‌كنندهٌ هيچ‌كس نيستيم.‌براي اين‌كه يك خلق، آزادي خود را قدر بشناسد، نهايتاً‌ بايستي خود، خود را آزاد كند.‌پس ما آزاد‌كننده نيستيم هر كس ‌چه از‌جهت فردي و چه از‌موضع اجتماعي‌ تنها خودش مي‌تواند خويشتن را از بند جبر و ستم آزاد كند.

اصول فوق چسب ايدئولوژيكي دروني مجاهدين و راهنماي برخورد آنها در پهنهٌ سياسي، اجتماعي و اقتصادي مي‌باشد كه در سالیان گذشته تلاش نموده‌اند به‌آن پايبند باشند. در اين ايدئولوژي تنها خدا مظهر كمال و بدون عيب و نقص است. انسان از شرايط تأثير پذيرفته و بر‌شرايط تأثير مي‌گذارد.‌ به‌همين‌خاطر هيچ‌‌گاه مجاهدين، نه به‌صورت فردي و نه به‌عنوان يك جنبش سياسي و اجتماعي، مدعي نبوده‌اند كه  معصوم  و عاري از اشتباه و خطا مي‌باشند، و اصولاً‌ چه كسي در دنياي امروز (به‌جز ولي فقيه رژيم خميني) مي‌تواند چنين داعيهٌ مضحك و رقّت‌آوري داشته باشد؟

قرآن به كساني كه به‌سخنان ديگران گوش فرا‌مي‌دهند و از بهترين سخنان پيروي مي‌كنند، بشارت مي‌دهد.‌  پيغمبر اسلام نيز در ده‌سالي كه بر بخشهاي وسيعي از عربستان حكومت داشت(سالهاي622 تا 632ميلادي) تصميمهاي مهم را بدون مشورت با جامعهٌ  مسلمين اتخاذ نمي‌كرد و بسياري مواقع به عقايد و نقطه‌نظرهاي اصحابش تن مي‌داد. 

با همان اعتقاد كه آراي مردم تنها ملاك مشروعيت مي‌باشد و تنها در دوران اختناق و ديكتاتوري كه امكان مراجعه به آراي عمومي نيست، مقاومت ملاك مشروعيت است؛ مجاهدين در شوراي ملي مقاومت ايران  پيشنهاد كردند بعد از سرنگوني رژيم خميني، دولت موقت فقط براي يك دورهٌ محدود 6‌ماهه، كه آن‌هم ضرورت دوران انتقال است، مصدر كار گردد. تجربهٌ ساير جنبشهايي كه بعد از سرنگوني ديكتاتوري به بهانه‌هاي مختلف از مراجعه به آراي عمومي خودداري كردند، به‌خوبي نشان مي‌دهد كه تنها‌راه جلوگيري از انحراف جنبشهاي آزاديخواهانه، انتخابات آزاد و پايبندي به آراي مردم است.

به‌گفتهٌ رجوي در همان ايام مجاهدين عميقاً معتقدند كه براي جلوگيري از انحرافات انقلابهاي معاصر در سراسر دنيا، آنها (مجاهدين) بايد با تمام وجود به‌ارادهٌ مردم و دموكراسي متعهد بمانند. اگر آنها قرار است نقش يك سازمان پيشرو را بازي كنند، قبل از هر‌چيز مردم بايد به آنها در يك انتخابات آزاد و عادلانه اين وظيفه را بسپارند. اين كافي نيست كه از آزمايش دوران اختناق، زندان، شكنجه و اعدام در رژيمهاي شاه و خميني عبور كرده باشند. مجاهدين هم‌چنين بايد آزمايش يك انتخابات عمومي را از سر بگذرانند. اگر قرار باشد مجاهدين كمبود حمايت مردمي را با تكيه بر فداكاريهاي گذشته يا قدرت سازماني خود يا سلاح پر كنند، سازمان پرنشاط، زنده و دموكراتيك آنها، به‌زودي به يك بوروكراسي پوسيده تبديل خواهد شد… اگر مردم، ما را انتخاب نكنند (بعد‌از اين‌كه ما رژيم آخوندها را سرنگون كرديم)، ما در اپوزيسيون باقي مانده و بر اصول خود متعهد خواهيم ماند.

بسياري از ديپلوماتها و سياسيون غربي، به شوراي ملي مقاومت ايراد مي گيرند كه 6‌ماه، دوران بسيار كمي براي استقرار يك حكومت پارلماني است. پاسخ مقاومت بسيار روشن است: يك‌بار خميني به اعتماد مردم، كه هدفشان از سرنگوني شاه در شعارهاي آزادي و استقلال متبلور بود، خيانت كرده است و بازگرداندن اين اعتماد كه ضرورت باز‌سازي ايران آينده مي‌باشد، اين است كه مردم اطمينان پيدا كنند تجربهٌ گذشته تكرار نخواهد شد. مجاهدين مي‌بايد از يك‌سو بين منافع گروهي و تثبيت خودشان در قدرت، و متعهد ماندن به پرنسيپها و تعهداتشان و جلب اعتماد مردم از سوي ديگر، يكي را انتخاب مي‌نمودند. و آنها دومي را انتخاب كردند و همين ايجاب مي‌كند كه سر‌رشتهٌ امور هرچه سريعتر به‌دست نمايندگان منتخب مردم سپرده شود تا دولت و نظام و قانون اساس مورد‌‌نظر خود را برگزينند، سالهاست كه مجاهدين مباني اعتقادي و اصول ايدئولوژيك خود را، كه به‌ طور خلاصه در فوق به آن اشاره شد با وضوح تمام در نشرياتشان منتشر كـرده‌اند.   

البته نه‌مجاهدين و نه‌شورا، با مسألهٌ برقراري دموكراسي دركشوري كه چندين دهه، تحت دو‌ديكتاتوري به‌سر برده است، ساده‌انديشانه برخورد نمي‌كنند. به‌خصوص كه رژيم آخوندها با سركوب وحشيانه و گستراندن اختناق مذهبي، تلاش نموده تفرّق و گسستگي را در همهٌ اجزاي جامعه گسترش دهد. در ايران تحت حاكميت ديكتاتوري آخوندي، بسياري از پيوندها و اعتمادها از قبيل پيوندهاي قومي، منطقه‌يي و حتي پيوندهاي خانوادگي، به‌دليل سركوب و اختناق گسترده و فراگير، گسسته شده است. بدين‌ترتيب جامعهٌ زخم‌خورده و مجروح از ستم آخوندها كه حتي عواطف انساني را نيز مي‌خواهند درچارچوب بسته و تنگ خود زنداني كنند، براي التيام زخمها و آلامش، و براي تعميم و گسترش دموكراسي، حتي بعد‌ از سرنگوني آخوندها، راه مشكلي در پيش دارد. خيانت خميني به اعتماد مردم، كه هدف اصلي آنها از سرنگوني رژيم شاه، يعني آزادي، محقّق نشده است، اهميت و حساسيت بازگرداندن اعتماد را مضاعف مي‌كند. تنها راه بازگرداندن اين اعتماد كه ضرورت بازسازي ايران آينده نيز مي‌باشد، اين است كه مردم  اطمينان پيدا كنند تجربهٌ گذشته تكرار نخواهد شد. تلاش مجاهدين و ساير اعضاي شوراي ملي مقاومت و به‌ويژه رئيس‌جمهور برگزيدهٌ اين مقاومت براي ايجاد همبستگي  بين همهٌ اجزاي مردم نيز از همين ضرورت نشأت مي‌گيرد.