برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:

 « ارتش آزادیبخش ملی ایران خرداد 13۷۴»

رایت شرف

از آغاز سال‌1367 به‌دنبال نبرد آفتاب (8‌ فروردین‌67) و درهم‌شکستن لشکر نورچشمی خمینی،‌ماشین نظامی و قوای جنگی رژیم در سراشیب وارفتگی و تشتت شدید قرار گرفت. در جبهه‌های جنگ با عراق نیز خمینی پی‌درپی متحمل شکستهای فاحش شد. فرار و عقب‌نشینی ناگزیر قوای خمینی از تمامی پیشرویها و تصرفات پیشین جنگی در خاک عراق، وی را از نظر سیاسی، نظامی و اجتماعی به بن‌بست مهلکی کشانده بود.

خمینی در 12خرداد67 برای مقابله با اوضاع درهم‌شکستهٌ نیروهایش در جبهه‌ها، رفسنجانی را به‌عنوان جانشین فرمانده کل قوا در همهٌ امور جنگ منصوب نمود و آشکارا از «دادگاه نظامی زمان جنگ» و «تنبیه متخلف در هر رده» سخن گفت. از هنگامی که ارتش آزادیبخش شهر مهران را تصرف کرد و زبده‌ترین لشکر زرهی رژیم خمینی در برابر رزمندگان ارتش آزادی بیش از چند ساعت دوام نیاورد، معادلات نظامی در جبهه‌ها همگی بر ضد خمینی و به سود ارتش آزادیبخش شتاب گرفت. نیروهای رژیم پس از نبرد آفتاب و چلچراغ دیگر توان کمترین مقاومتی را در جبهه‌ها نداشتند و فاو و مجنون و حلبچه و بسیاری از مواضع نظامی دیگر از شمال تا جنوب؛ مرز را رها کرده و می‌گریختند. رفسنجانی در رأس ارگانهای جنگی رژیم، چاره‌جوئیهای گوناگونی را پیش می‌کشید و برای مقابله با این وضع از تأسیس نیروی یکپارچهٌ جدیدی سخن می‌گفت و مجلس ارتجاع در 14تیرماه67 در مقابله با این اوضاع درهم‌شکسته، طرح قانونی برای «ادامهٌ جنگ به‌عنوان استراتژی جمهوری اسلامی» را با قید فوریت به‌تصویب رساند.

سیاست جنگ‌افروزانه ٌخمینی دیگر در میان نیروهای خودش نیز حمایتی نداشت و دشمن در شعار« جنگ، جنگ، تا پیروزی! »به‌طور کامل به بن‌بست رسیده بود.

ناگهان در 27تیرماه67 و در میان بهت و حیرت همگان، خمینی اجرای قطعنامهٌ 598 شورای امنیت را رسماً پذیرفت و رفسنجانی گفت «پذیرش قطعنامه متکی به خیلی چیزهاست که فعلاً به خاطر این‌که عمدهٌ آنها از اسرار نظامی‌‌ــ سیاسی هستند، نمی‌توانم توضیح بدهم».

48ساعت بعد از آن خمینی به شکست تاریخی و ذلت‌بار خود در جنگ‌افروزیش اعتراف کرد و گفت: 

«قبول این مسأله برای من از زهر کشنده‌تر است… پیمان بسته بودم که تا آخرین قطرهٌ خون و آخرین نفس بجنگم.‌ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و… از هر آن‌چه گفتم، گذشتم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم».

اکنون با نگاهی به گذشته به روشنی می‌توان دریافت که هدف خمینی از پذیرش آتش‌بس چیزی جز نجات موجودیت رژیمش در آخرین مراحل فروپاشی نیروهای نظامیش در جنگ نبود. هم‌چنان‌که جنگ را نیز برای تداوم همین سلطهٌ اهریمنی خود به‌راه انداخته بود. در چنین موقعیتی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی یکبار دیگر در یکی از سرفصلهای خطیر خود قرار گرفت. مقاومتی که با تمام قوا در پرتو سیاست انقلابی صلح، جنگ‌افروزی خمینی را در سطح بین‌المللی افشا و رسوا کرده و طی یکسال و نیم جنگ آزادیبخش، تعادل دشمن و نیروهایش را در سراسر جبهه‌ها به‌هم ریخته بود تا آ‌ن‌جا که دجال جنگ‌افروز را ناچار از سر کشیدن جام زهر کرد.این مقاومت اکنون در معرض یک تصمیم‌گیری تاریخی قرار گرفت.

بدون شک خمینی فقط به این دلیل جام زهر آتش‌بس را سر کشید که یک عامل استراتژیکی جدید وارد معادلات جنگ با عراق شده بود. ارتش آزادیبخش ملی ایران موجودیتی نوین بود که خمینی طبق معمول و مثل تمامی دشمنان خدا و خلق حسابش را نکرده بود. کافیست توجه کنیم که اگر ارتش آزادیبخش که توانش در عملیات چلچراغ بارز شده بود، مثل شیر در مرزها منتظر جهش به تهران ننشسته بود، ‌قطعاً رژیم خمینی هیچ ابایی نداشت که حتی چند شهر میهن نیز توسط ارتش عراق اشغال شود. و چه بسا در آن شرایط، خمینی از اشغال شهرهای کشور برای دامن‌زدن به آتش جنگ می‌توانست دجالانه سود ببرد. چرا که خمینی خوب می‌دانست که ارتش عراق نمی‌تواند رژیم او را تهدید کند. مسأله وقتی خطرناک شد که مقاومت با برافراشتن پرچم صلح و برپایی ارتش آزادیبخش، طناب جنگ را به گردن رژیم انداخت و گلوی خمینی و دارودسته‌اش را فشرد. خمینی برای خلاصی از شرّ این طناب دار، آتش‌بس را پذیرفت.

توطئهٌ ارتجاعی‌‌ــ استعماری که ناگهان موجب چرخش 180درجه‌یی توسط رژیم خمینی  شد، قبل از هر چیز درهم‌شکستن سیاسی ـ نظامی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی را هدف‌گیری کرده بود. خمینی با این مانور می‌خواست قبل از هر چیز از شرّ دشمن اصلی و تهدید جدی نظامش یعنی شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی خلاص شود. 

اما ارتش آزادیبخش که از آغاز برای سرنگونی رژیم خمینی به وجود آمده بود در این موقعیت خطیر می‌بایست نشان می‌داد و ثابت می‌کرد که نه زائدهٌ جنگ رژیم خمینی با عراق بلکه بازوی پراقتدار خلق قهرمان ایران برای سرنگونی رژیم و تضمین پیروزی مردم ایران در تحقق آزادی و حاکمیت مردمی است. توطئهٌ ارتجاعی‌‌ــ استعماری بر آن بود تا شورای ملی مقاومت تنها آلترناتیو دمکراتیک و مردمی رژیم را از صحنهٌ معادلات و صورت‌بندی مسایل ایران حذف کند تا راه هرگونه معامله‌یی بر سر حقوق مردم ایران و استقلال آن باز شود. بار دیگر زمان یک تصمیم تاریخی برای مقاومت و ارتش آزادیبخش رسیده بود. برای مقاومت اما پاسخ چیزی جز حرکت به سوی خاک میهن نمی‌توانست باشد.‌اگر خمینی در جنگ با عراق آتش‌بس را پذیرفته ولی جنگ مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش با خمینی هم‌چنان تا سرنگونی تام و تمام این رژیم ادامه خواهد داشت. پس بایدبه سوی مقصد بزرگ مردم ایران؛ «آزادی» حرکت کرد. فلسفهٌ عملیات کبیر فروغ جاویدان از این‌جا نشأت گرفت. اما خوب است جان کلام را از زبان فرمانده کل ارتش آزادیبخش بشنویم:

«در حساسترین لحظه که می‌خواستند علیه ما توطئه کنند و از صلحی که خود ما بالاترین کار را برای تحقق آن کرده بودیم طناب دار و تله برای خودمان بسازند.ما با این عملیات بزرگ و این پرش و خیز انقلابی و پرداخت بهایش، نه‌تنها ابتکار عمل را به دست گرفتیم و تمام توطئه‌های دشمن و ایادی داخلی و بین‌المللیش را باطل کردیم،‌بلکه با زلزله‌یی که سرتاپای رژیم در آن فرو رفت و با تکان بزرگ اجتماعی که ایجاد شد و حمایت عظیم مردمی که نثار شد خیلی راهها را بر دشمن سد کردیم».

 یک هفته فرصت برای بزرگترین نبرد

فرمانده کل ارتش آزادیبخش بلافاصله پس از قبول آتش‌بس توسط رژیم خمینی، فرمان آماده‌باش عملیاتی صادر کرد. ارتش آزادیبخش بایستی به سرعت خود را برای حرکت به سوی میهن آماده می‌کرد. از این لحظه تمامی قرارگاهها و یکانهای ارتش به جنب و جوش و تکاپوی بی‌سابقه‌یی افتادند. این در حالی بود که هنوز 3هفته از پایان عملیات چلچراغ نگذشته بود و حتی کار شمارش و انتقال غنایم چلچراغ نیز کاملاً پایان نیافته بود. نخستین جمعبندی عملیات چلچراغ، طرح کلی و عمومی نبرد آینده را روشن می‌کرد.‌ورود انبوه نیروهای جدید و داوطلب برای پیوستن به ارتش آزادیبخش، گسترش سریع یکانهای جدید و سازماندهی این نیروها، به کارگیری حداکثر سلاحها و امکانات نظامی و… همه و همه کارهای غول‌آسایی بود که در برنامه‌ریزیهای معمولی به چند ماه فرصت نیاز داشت.‌در تمام شبانه‌روز دریایی از کار و تلاش برای آمادگی جنگی سراسر ارتش را فراگرفت به هر میزان ممکن از غنایم عملیات چلچراغ و انواع سلاحها و خودروهای آن در آماده‌سازیها استفاده شد.‌هم‌زمان، آموزش نیروهای تازه‌وارد برای آشنائیشان با طرز کار سلاحها شروع شد.‌ یک هفته پس از اعلام آماده‌باش، فرمانده کل ارتش آزادیبخش در شب اول ‌مرداد67 در حضور هزاران رزمنده ٌپرشور آزادی، طرح عملیاتی برای ورود به خاک میهن و درهم‌شکستن توطئهٌ ارتجاع را به رزمندگان ابلاغ نمود. بیلان و نتایج کارهفته آمادگی به‌‌راستی شگفت‌آور بود.‌ظرف کمتر از یک هفته بیش از چندهزار خودرو با نصب مسلسلهای سنگین و نیمه‌سنگین، پوشش نیمه‌زرهی و تجهیزات مخابراتی و ارتباطی همراه با آزمایش و چک فنی آنها آمادهٌ استفاده شد. صدها خودروی زرهی و تانکهای سبک چرخدار تندرو آماده ٌبهره‌برداری شد.‌مانورهای مقدماتی رزمندگان با این تانکها و سایر جنگ‌افزارها انجام شد. مهمات و تجهیزات یک جنگ بزرگ آماده و بارگیری شد.

کار سترگ آمادگی در مدت زمان بسیار کوتاه به هیچ عنوان با روشهای عادی به نتیجه نمی‌رسید، و تلاش خارق‌العاده‌یی نیاز بود. به همین دلیل خواهر مریم هدایت این بسیج را خود به‌عهده گرفت. او علاوه بر شرکت مستمر در ستاد فرماندهی، مشخصاً از نزدیک بر تمامی پروسهٌ آمادگی نظارت داشت. وی دائماً یکانهای مختلف را مورد بازدید قرار می‌داد، از پیشرفت کارها مطلع می‌شد و دستورات لازم را صادر می‌کرد.

آخرین صحبت فرمانده کل با رزمندگانش

«تصمیم گرفتن برای چنین عملیاتی، البته کار سهل و ساده‌یی نبود. زیرا که می‌باید تمام دار و ندار را، در طبق اخلاص نهاد و به خلق قهرمان ایران تقدیم کرد… چون که شما، تک‌تک شما،‌چه آنهایی که قبل از سال50 و چه آنهایی که از زندانهای شاه با یکدیگر همرزم و همسنگر بودیم.‌چه آنهایی که در زمان حکومت خمنیی به سازمان پیوستید،‌چه آنهایی که امروز از این یا آن کشور آمده‌اید و چه آنهایی که در بین راه، در محورها و شهرهای مختلف به ما خواهند پیوست،‌آری شما را من به سادگی پیدا نکردم.‌تک‌تک شما را پس از هفت دریای خون و راهی چندساله که آن را با کفش و کلاه آهنین و پولادین طی کردیم، از لابلای انبوه ابتلائات، نشیب و فرازهای سیاسی و انبوه بالا و پایینی‌های زمان به‌مثابه رشیدترین،‌پاکبازترین، قهرمان‌ترین، جانان‌ترین، شکوفاترین و آگاهترین فرزندان خلق ایران، پیدا کرده‌ام…

فقط یک جمله می‌گویم و می‌گذرم، نه خطاب به شما، خطاب به خدا و خطاب به خلق و تاریخ که بار خدایا شاهد باش، شاهد باش که تمامی سرمایه‌مان را که محصول ربع قرن رزم و رنج مستمر هست، تقدیم تو و خلقت کردیم. انک انت‌السمیع العلیم.»

ضربهٌ استراتژیک 

بر قوای جنگ و سرکوب

گزارشهای فرماندهان صحنه و گزارشهایی از درون رژیم نشان داد که تلفات رژیم خمینی،‌در فاصلهٌ غروب دوشنبه 3مرداد تا سحرگاه جمعه 7مرداد که یکانهای ارتش آزادیبخش به پشت جبهه بازگشتند، 55هزار کشته و زخمی بوده است. به‌رغم همهٌ مخفی‌کاریها، رژیم خمینی دست‌کم به هلاکت 100تن از کارآمدترین فرماندهان و مسئولان سپاه، اعتراف کرد. این تلفات یک ضربه ٌاستراتژیک و جبران‌ناپذیر برای دستگاه جنگ و سرکوب رژیم خمینی بود به‌ویژه این‌که خلص‌ترین نیروهای وابسته به رژیم و پاسداران و بسیجیان و مزدوران سرسپردهٌ خمینی را دربرمی‌گرفت و آثار گسترده و عمیقی بر ساختار و بدنهٌ سپاه و بسیج و کمیته‌های دشمن تحمیل کرد که عوارض و شواهد آن هر سال خود را در ریزش بازماندگان بسیج ضدمردمی و تشتت سپاه و نیروی انتظامی دشمن به ظهور رسانده است.

لرزهٌ سرنگونی

فروغ جاویدان اگرچه در کسوت نبرد یکانهای ارتش آزادیبخش در صبح جمعه 7مرداد به‌طور کامل پایان یافت، اما چنان زلزله‌یی ایجاد کرد که تا چند ماه بعد نیروهای دشمن را در سراسر مناطق غربی و در وحشت از تهاجمهای پراکندهٌ واحدها و تیمهایی که موفق به بازگشت نشده بودند، در آماده‌باش کامل نگهداشت. سپاه پاسداران تنها دو هفته پس از عملیات به 137رشته درگیری پراکنده با نیروهای مجاهدین و عشایر محلی که رزمندگان را در کنف حمایت بی‌دریغ خود گرفته بودند،‌اعتراف کرد.‌

جنایتهای سبعانه و درنده‌خویی پاسداران رژیم علیه مردم منطقه پس از بازگشت ارتش آزادیبخش، آن‌قدر صحنه‌های فجیع و رذیلانه آفریده است که شهرهای کرند و اسلام‌آباد به اعتراف خود آخوندها دیگـر «برای همیشه ناامن» شده است.‌ پاسداران رژیم در کرند و اسلام‌آباد خانه به خانه در جستجوی رزمندگان به شنیع‌ترین جنایتها دست زدند.‌صدها تن از مردم شریف محلی را به جرم حمایت از مجاهدین در کرمانشاه و ایلام و کرند و اسلام‌آباد و در ملاءعام به دار آویختند. شعرها و ترانه‌های محلی دربارهٌ حماسهٌ جانبازیها و جنگاوریهای زنان رزمندهٌ مجاهد خلق جزیی از فرهنگ این مردم شده است.

 فروغ جاویدان، بیمه‌نامهٌ جنبش مقاومت

هر چند که تجارب و دستاوردهای نظامی عملیات کبیر فروغ جاویدان بسیار زیاد و ارزشمند بود ولی بی‌تردید جاودانگی فروغ را باید در نقش آن در نگاهبانی و حفاظت جنبش انقلابی و آلترناتیو شورای ملی مقاومت در برابر توطئه‌ها و خطراتی جستجو کرد که پس از آتش‌بس بر سر راه این مقاومت قرار داشت. خطراتی که بی‌تردید در فقدان فروغ جاویدان می‌توانست ضربه‌های مهلک بر پیکر مقاومت وارد کند. چرا که توطئه‌های رژیم خمینی همراه با دسیسه‌های استعماری و آتش‌بیاری اضداد انقلاب نوین در کمین بود.‌اما فروغ جاویدان به دلایل زیر جنبش مقاومت را بیمه کرده بود:

1ـ این عملیات کبیر نشان داد که ارتش آزادیبخش نه‌تنها زائدهٌ جنگ نیست بلکه بزرگترین عملیاتش را با هدف سرنگونی رژیم پس از پذیرفته‌شدن آتش‌بس از طرف خمینی تدارک دید و به آن قیام نمود.

2ـ فروغ جاویدان ثابت کرد که ارتش آزادیبخش از سویی مصممانه برای سرنگون‌کردن رژیم خمینی در تمامیت آن پا به میدان گذاشته و از سوی دیگر از چنان کم و کیفی برخوردار است که فی‌الواقع تنها پاسخ وتنها اهرم سرنگونی رژیم خمینی است. سرنگون‌کردن رژیم هر چند در این عملیات امکان‌پذیر نشد ولی این واقعیت به ثبت رسید که این مهم تنها یک آرزوی صرف نیست بلکه به دست ارتش آزادیبخش شدنی است.

3ـ بعد از فروغ جاویدان، مردم ایران و عموم ناظران منطقه‌یی و بین‌المللی از سویی و رژیم خمینی از سوی دیگر خود را با یک ارتش قد برافراشته، مصمم و قدرتمند روبه‌رو دیدند که از این پس هیچ‌کس نمی‌توانست آن را در تحولات منطقه‌یی نادیده بگیرد. با احراز چنین جایگاهی در تعادل قوای نظامی منطقه، خطر بسیاری از بندوبستها و معاملات محتمل را که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به سرنوشت ارتش آزادیبخش مربوط می‌شد از آن دور کرد.

4ـ ایمان به حتمیت سرنگونی، که در اندیشه و قلب رزمندگان و فرماندهان ارتش آزادیبخش از بدو تأسیس آن موج می‌زد در این عملیات درخشان با برق سلاح رزمندگان و ریختن خون آنان بر خاک میهن،‌ در دل تک‌تک ایرانیان کاشته شد.  آنها فهمیدند که می‌توانند با داشتن چنین ارتشی امیدوار و پشتگرم باشند و به آن افتخار کنند. اولین ثمرات این بذر افشانده،‌در خیزش شهرهای به‌پاخاستهٌ میهن چیده شد و میوهٌ نهایی آن قطعاً در عملیات سرنگونی به بار خواهد نشست، وقتی که مردم مشتاق و چشم‌انتظار که البته یکبار ارتش خود را از نزدیک دیده‌اند بار دیگر در لحظهٌ مناسب ارتش آزادی را در میان خود پیدا خواهند کرد. آن روز که خلق و ارتش خلق به هم می‌پیوندند رژیم ضدبشری به عزای خود خواهد نشست.

حماسهٌ کبیر

ساعت 3/5 بعدازظهر روز دوشنبه سوم‌مرداد برابر با عید سعید قربان با تهاجم یکانهای پیشاهنگ ارتش آزادیبخش در غرب سرپل‌ذهاب، سلسله نبردهای «فروغ جاویدان»‌آغاز شد.

رودی خروشان از هزاران زن و مرد و پیر و جوان که در تیپهای رزمی سازمان یافته بودند، به سوی میهن حرکت کردند.کسی نفهمید این فرسنگها چگونه طی شد.‌این فروغ جاودانه نه زمان می‌شناخت و نه مکان، نه خواب و نه بیداری…

10لشکر رزمی ارتش آزادیبخش، متشکل از 35تیپ رزمی و پشتیبانی از 5محور، قوای دشمن را مثل مور و ملخ از سر راه جاروب می‌کرد و به پیش می‌رفت.‌تیپهای پیاده‌ ــ مکانیزه، گردانهای آتشبار، مهندسی، پدافند هوایی و…

فتح کرند

به دلایل گوناگون سیاسی‌‌ــ استراتژیکی قرار بر این بود که پیشروی نیروهای ارتش آزادیبخش تا هر کجا که میسر باشد بی‌وقفه ادامه یابد.

سرعت پیشروی و فتح مواضع دشمن آن‌چنان برق‌آسا صورت گرفت و نیروهای زبون خمینی چنان سراسیمه از برابر قوای آزادی می‌گریختند که قبل از ساعت7 بعدازظهر پس از فتح ارتفاعات استراتژیکی کل‌داوود و پاتاق،‌ شهر کرند به تصرف ارتش آزادیبخش درآمد. مردم دلاور این شهر بلافاصله پس از اطلاع از حضور مجاهدین به‌سرعت از ارتفاعات پیرامون شهر فرود آمدند و فرزندان مجاهدشان را با شور و شوق در آغوش گرفتند.

فتح اسلام‌آباد

پس از تصرف شهر کرند توسط رزم‌آوران ارتش آزادی، سران نظامی رژیم هرچه در توان داشتند و تمام نیروها و امکانات نظامی خود در جبههٌ غرب را برای جلوگیری از پیشروی ارتش آزادیبخش به‌کار گرفتند. 5ستون بزرگ نظامی و گردانهای متعدد سپاه برای مقابله با ارتش آزادیبخش بسیج شده بود. اما در مسیر اسلام‌آباد به کرند،‌ لشکرهای 81زرهی و 84خرم‌آباد و لشکر58 تکاور و تیپ55 نیروهای ویژه ٌهوابرد رژیم خمینی با ته‌ماندهٌ گردانهای درهم‌کوبیده شده در مقابل سرعت پیشروی رزم‌آوران آزادی به کوهها گریختند و بسیاری از آنان تسلیم شدند.

در جریان پیشروی برق‌آسای ارتش آزادیبخش به سوی اسلام‌آباد که 2ساعت به‌طول انجامید یکی از مهمترین قرارگاههای سپاه در غرب کشور، موسوم به پادگان «الله‌اکبر» در پشت دروازهٌ اسلام‌آباد سقوط کرد و به آتش کشیده شد. دست‌کم 5هزار تن از نیروهای دشمن در مسیر کرند به اسلام‌آباد از پا درآمدند و ارتش آزادیبخش در ساعت 10شب قدم به شهر اسلام‌آباد گذاشت و در پی فرار نیروهای دشمن مردم اسلام‌آباد به شهر بازگشتند و بسیاری از جوانان شهر سلاح به دست گرفتند و در کنار رزمندگان ارتش آزادیبخش برای  کنترل شهر و اطراف آن جنگیدند.

نبردهای اسلام‌آباد

از صبح سه‌شنبه تا غروب پنجشنبه ششم مرداد صرفنظر از درگیریهای پراکنده و مستمر، 9رشته نبرد اساسی دیگر بین نیروهای ارتش آزادیبخش مستقر در اسلام‌آباد و لشکرها و نیروهای مختلف پاسداران خمینی که چه از طریق زمین و چه از طریق هوایی و هوانیروز سر می‌رسیدند در محورهای مختلف عملیاتی به وقوع پیوست. ویژگی این نبردها، اعم از تک و پاتک، یکی در شدت و حدت آنها بود که در بسیاری موارد به جنگهای تن به تن منجر می‌شد و دیگر این‌که ساعتهای متمادی از 10 الی 30ساعت طول می‌کشید. قابل توجه است که تا غروب پنجشنبه که ارتش آزادیبخش رأساً تصمیم به عقب‌نشینی و ترک شهر اسلام‌آباد گرفت در تمامی این نبردها طرفِ غالب بود و دست بالا را داشت و هیچ موردی نبود که ارتش آزادیبخش در آن مغلوب و منهزم گردد. اگرچه دشمن مستمراً بر ابعاد قوای خود و پاسداران تازه‌نفسی که از زمین و هوا از شهرهای مختلف کشور می‌فرستاد می‌افزود. در همین رابطه رادیو رژیم خمینی روز پنجشنبه 6مرداد اعلام کرد «نیروهای اسلام، شهر اسلام‌آباد غرب را از 5محور به محاصرهٌ کامل خود درآورده‌اند».

در نخستین نبرد بزرگ که از ساعت6 صبح سه‌شنبه تا نخستین ساعات بامداد روز چهارشنبه در جنوب اسلام‌آباد ودر تپه‌های مشرف بر جادهٌ کارخانهٌ قند (جادهٌ ایـلام) ادامه داشت، 3تیپ ارتش آزادیبخش با حملهٌ پاسداران دشمن در جبهه‌های مختلف با شدت هر چه تمامتر مقابله کردند.

در این عملیات رزمندگان ارتش آزادیبخش به‌لحاظ مهمات در مضیقه بودند ولی با هر آن‌چه داشتند پیشروی دشمن را سدّ نمودند. سپس از ساعت10 صبح به بعد تک نیروهای آزادیبخش آغاز شد و نبرد فوق‌العاده شدیدی که اغلب به جنگ تن‌به‌تن منجر می‌شد  درگرفت که قسمتهای جنوبی شهر را هم فرا گرفت. نهایتاً دشمن که قصد دست‌اندازی به شهر را داشت مغلوب شد.

تلفات دشمن در این مجموعه نبردها متجاوز از 3800تن بود و در همین روز فرودگاه اسلام‌آباد که دشمن برای نیرورسانی از آن استفاده می‌کرد توسط ارتش آزادیبخش تصرف شد.

دومین نبرد از ظهر سه‌شنبه تا حوالی نیمه‌شب در نزدیکی پادگان الله‌اکبر جریان داشت.‌نیروهای رژیم به‌منظور قطع جادهٌ اسلام‌آباد ـ کرند 7بار اقدام به تهاجم کردند اما در اثر آتش سنگین ارتش آزادیبخش فرصت پیشروی نیافتند. با ورود نیروهای کمکی آزادیبخش و تسلط رزمندگان بر منطقه، دشمن با برجای‌گذاشتن بیش از 200کشته مجبور به عقب‌نشینی کامل شد.

سومین نبرد از ساعت5 بعدازظهر سه‌شنبه تا ظهر چهارشنبه در سه‌راهی شرق اسلام‌آباد (سه‌راه ملاوی تقاطع جادهٌ اسلام‌آباد ـ کرمانشاه و اسلام‌آباد ـ خرم‌آباد) با 4لشکر و یک تیپ سپاه و در 5جبهه صورت گرفت. دشمن قصد داشت ارتباط نیروهای آزادیبخش در مسیر کرمانشاه به اسلام‌آباد را قطع کند و با قیچی‌کردن خطوط مواصلاتی به محاصره و انهدام نیروهای ارتش آزادیبخش در تنگهٌ چهارزبر مبادرت ورزد. تاکتیک رژیم استفاده از امواج انسانی و سعی در به‌کارگرفتن آتش سنگین بر روی ستونهای ارتش بود. هوانیروز دشمن مرتب نیروهای تازه‌نفس را هلی‌برد می‌کرد. سرانجام در اثر رزم جانانهٌ نیروهای آزادیبخش، جادهٌ سه‌راهی شرق اسلام‌آباد تصرف شد، دشمن صددرصد نیروهایش را در ارتفاعات شمال جاده از دست داد و از ارتفاعات جنوبی نیز پس از دادن تلفات قابل توجه عقب‌نشینی کرد. در برخی قسمتهای این جبهه، جنگ رزمندگان با مزدوران خمینی ساعتها به‌صورت تن به تن ادامه داشت.با ورود یک تیپ دیگر ارتش آزادی، نیروهای دشمن قیچی شدند و از دو طرف در محاصرهٌ رزمندگان قرار گرفتند. مجموعهٌ تلفات دشمن در این نبردها 2200تن شمارش شده است.

چهارمین نبرد از ساعت6 صبح چهارشنبه 5مرداد تا بعدازظهر پنجشنبه در بخش جنوبی شهر اسلام‌آباد جریان داشت. دشمن با واردکردن 1لشکر و 2تیپ جدید نیروهای قبلی خود را تقویت کرده و از باغها و مزارع جنوبی شهر حمله را آغاز کرد. متقابلاً ارتش آزادیبخش اقدام به پاتک نموده و دشمن را به شدت درهم کوبید.

رزمندگان ارتفاعات جنوب اسلام‌آباد مشرف بر جادهٌ ایلام را نیز تصرف و پاکسازی کردند. تلاشهای مجدد دشمن که با اعزام گله‌های پاسدار از لابلای ارتفاعات صورت می‌گرفت سرکوب شد. صبح پنجشنبه نیز ستونهای رزمی مسئول حفاظت بخش جنوبی اسلام‌آباد یکبار دیگر مراکز تجمع دشمن را مورد تهاجم قرار داده و درسهای جدیدی به آنها دادند. حوالی ظهر پنجشنبه سپاه پاسداران نیروهای جدیدی به میدان گسیل داشت که رزمندگان ارتش آزادیبخش از قبل متوجه شده و با موضع گرفتن بر سر راهشان آنها را تارومار کردند. تلفات دشمن در مجموعهٌ این درگیریها 2700تن شمارش شده است.

پنجمین نبرد از ساعت11 صبح چهارشنبه تا شب همین روز ادامه داشت. در این نبرد علاوه بر یک رشته پاکسازی شیارهای اطراف جادهٌ اسلام‌آباد (به‌طرف حسن‌آباد) پایگاه هوانیروز سپاه پاسداران خمینی واقع در جنوب شرقی اسلام‌آباد در سمت راست جادهٌ خرم‌آباد ـ اسلام‌آباد برای دومین بار توسط نیروهای ارتش آزادیبخش مورد تهاجم قرار گرفت و تسخیر شد. در سلسله درگیریهای مربوطه دست کم 550تن از پاسداران خمینی از پا درآمدند و استحکامات پایگاه هوا نیروز دشمن این‌بار به‌کلی منهدم گردید.

ششمین نبرد از ساعت6صبح چهارشنبه تا بعدازظهر پنجشنبه به‌صورت منقطع ادامه داشت. نیروهای تازه‌رسیدهٌ دشمن که نتوانسته بودند از جنوب اسلام‌آباد به داخل شهر راه یابند از جنوب غربی اسلام‌آباد به سمت تپه‌های پشت پادگان «الله‌اکبر» پیشروی نموده و مجدداً قصد داشتند با تصرف این پادگان جادهٌ کرند ـ اسلام‌آباد را قطع نمایند. اما زیر آتش سنگین گردان تانک تیپ رزمی ارتش آزادیبخش تاب نیاوردند و رزمندگان آزادی یکبار دیگر چهار تپهٌ پشت پادگان را تسخیر نمودند. اکنون تمام منطقهٌ غربی و شمال غربی شهر از جمله سیلوی‌ اسلام‌آباد تحت کنترل نیروهای آزادیبخش بود.

ساعت6 صبح چهارشنبه قوای دشمن اقدام به تک نمودند. این تهاجم با شکست مواجه شد اما چندی بعد دشمن مجدداً تجدید سازمان کرده و حمله نمود و جنوبی‌ترین تپه را اشغال کرد. جنگ خونینی درگرفت و این تپه دوبار دیگر نیز دست به دست شد و سرانجام پس از یک نبرد بسیار شدید در دست رزمندگان ارتش آزادیبخش تثبیت شد. تلفات دشمن در این رشته نبردها بیش از 700تن بود. 

هفتمین نبرد از بعدازظهر چهارشنبه تا 5صبح پنجشنبه در شرق اسلام‌آباد جریان داشت. دشمن با انبوه نیروهایی که به تازگی وارد صحنه کرده بود از چهار محور یکبار دیگر برای قیچی‌کردن جادهٌ اسلام‌آباد ـ کرمانشاه حمله کرد. ابتدا دهها هلیکوپتر حامل مهمات برای لشکرهای دشمن ارسال گردید. سپس شمخانی (فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران) مرتباً‌ از کرمانشاه خواستار شروع حمله شده و افزود: «این من هستم که دستور می‌دهم»! 

 5تیپ ارتش آزادیبخش به مقابله برخاستند و ضمن 15ساعت نبرد مداوم و قهرمانانه 3000تلفات به گله‌های پاسداران وارد نمودند به نحوی که دشمن هیچ موضعی را نتوانست تصرف کند. فرماندهان لشکرهای پاسداران در صحنه مستمراً‌ کاتیوشا و مینی‌کاتیوشای اضافی از فرماندهی بالا تقاضا می‌کردند و در سراسر بعدازظهر تا ساعت19 و 30دقیقه مرتباً‌ در پشت بی‌سیم نعره می‌زدند که به حمله‌های بیشتر هواپیما و هلیکوپتر «احتیاج» دارند.

هوانیروز دشمن نیز تا ساعت14 تعداد یکصد پرواز را گزارش می‌کرد اما هنوز از او مصرانه هلیکوپتر حمل مجروح و هلیکوپتر عملیاتی طلب می‌کردند.

هشتمین نبرد از بامداد پنجشنبه تا ساعت یک بعدازظهر همین روز از سه‌راه ملاوی تا ارتفاعات حسن‌آباد (در مسیر کرمانشاه) جریان داشت یک تیپ قهرمان ارتش آزادی بر روی ستونها و نیروهای جدید‌الورود دشمن در این منطقه اقدام به تک نموده و ضمن یک حماسهٌ بی‌مانند 1200تن از مزدوران خمینی را از پای درآورد. از آن‌سو هلیکوپترهای هوانیروز خمینی هیچ فرصتی را برای پیاده‌کردن دسته‌های پاسداران از دست نمی‌دادند و از این‌سو یالهای مختلف و کمینهای گوناگون به گورستانشان تبدیل می‌شد.

نهمین رشته نبرد از 6عملیات جداگانهٌ کمین تشکیل شده بود که 6تیپ مختلف ارتش آزادیبخش به هنگام مراجعت از مسیر کرمانشاه ـ اسلام‌آباد ـ کرند تا پایگاههای مرزیشان به اجرا درآوردند. در این 6رشته عملیات مجموعاً‌ حدود 950تن از پاسداران خمینی همراه با شماری از سرکردگان و مهره‌های دستچین‌شدهٌ جنایتکار او به دام افتاده و به هلاکت رسیدند.

درگیریهای اسلام‌آباد تا تنگهٌ چهارزبر

ساعت11 دوشنبه شب سوم مردادماه نیروهای ارتش آزادیبخش از اسلام‌آباد به سوی کرمانشاه حرکت کردند. در خروجی اسلام‌آباد به سمت کرمانشاه در حوالی «کارخانهٌ برق»، دشمن کمین گذاشته و به سمت نیروهای آزادیبخش آتش سنگین باز کرد. متقابلاً تیپ قهرمان جلودار، کمین دشمن را درهم کوبید و ستون نظامی به حرکت خود ادامه داد. در طول مسیر، تا گردنهٌ حسن‌آباد، دشمن در همه‌جا سواره و پیاده در حال فرار بود. دهها خودرو باقیمانده از دشمن در طول مسیر، حرکت تیپهای رزمی آزادیبخش را کند می‌کرد. مزدوران گریختهٌ دشمن یا دسته‌دسته تسلیم می‌شدند و امان می‌یافتند و یا به کوه و کمر می‌زدند.

حدود ساعت12 شب پیشروی تیپهای رزمی در گردنهٌ حسن‌آباد متوقف شد. نیروهای رژیم در بالای گردنه موضع گرفته و راه را بسته بودند.

پس از یکساعت درگیری در گردنهٌ حسن‌آباد،‌ مزدوران سپاه به‌کلی از پا درآمدند و راه باز شد. به این ترتیب تیپ رزمی جلودار نیروهای ارتش آزادیبخش حوالی ساعت1 بامداد از گردنهٌ حسن‌آباد عبور کرد و به دشت منتهی به تنگهٌ چارزبر رسید. از آن‌سو یک ستون مجهز دشمن از سمت تنگهٌ چهارزبر به طرف حسن‌آباد پیش می‌آمد و لذا درگیری دوباره آغاز شد. در خاتمهٌ این درگیری، دشمن در زیر آتش سنگین تانکها و چهارلول و دولول و… ارتش آزادیبخش تماماً منکوب گردیدو نهایتاً به‌رغم تمامی نیروهای کمکی که از پشت برایش می‌رسید، پس از دادن تلفات بسیار، از هرگونه پیشروی و تعرض مأیوس گردید و به‌طور کامل به داخل تنگهٌ چارزبر عقب نشست.

در این هنگام نیروهای ارتش آزادیبخش به 35کیلومتری کرمانشاه رسیده بودند و پرواضح بود که اگر دشمن هر آن‌چه را در توان دارد در تنگهٌ چارزبر به‌کار نگیرد، کرمانشاه اسیر تا ساعاتی بعد آزاد خواهد شد.

از اسلام‌آباد تا چارزبر دشمن تا این ساعت لااقل چهارصد تن تلفات داده بود.

نبردهای عظیم چارزبر

از گردنهٌ حسن‌آباد تا تنگهٌ چارزبر، دشت حسن‌آباد واقع شده است . دشت بزرگ کاسه‌مانندی که 8 الی 9کیلومتر از جاده از داخل آن می‌گذرد. دورتادور این دشت را ارتفاعات و کوهستانها فرا گرفته‌اند. تنگهٌ چارزبر که مسیر خروجی این دشت به سوی کرمانشاه است حدود 4کیلومتر طول دارد.

این تنگه علاوه بر این‌که از چپ و راست محصور در ارتفاعات است، در ورودی و خروجی خود نیز با دو ردیف یال موازی مشخص می‌شود که مانند دو سپر و دو دیوار بلند طبیعی و مشرف بر جاده عمل می‌کنند.

دشمن در بین این دو یال، دو پایگاه بزرگ دایر کرده بود: یکی مقر لشکر موسوم به انصارالحسین سپاه پاسداران خمینی (در سمت راست جادهٌ اسلام‌آباد ـ کرمانشاه) و دیگری پادگان بهشتی (در سمت چپ). دو پادگان بزرگ دیگر نیز در پشت تنگه قرار داشت: مقر لشکر31 عاشورا (در سمت راست جاده) و پادگان رجایی (در سمت چپ).

پس از عقب‌نشینی قوای دشمن به داخل تنگه و شروع آتشباری از ارتفاعات پیرامون آن نیروهای آزادیبخش به‌رغم این‌که توپخانهٌ سنگین برای پاسخگویی متقابل نداشتند و توپهای موجود 122میلیمتری نیز بُرد مطلوب را نداشت، تا ساعت6 صبح سه‌شنبه در چندین نوبت قهرمانانه و با دلاوری و شجاعتی شگفت‌انگیز در میان آتش به قلب تنگه زدند و از دشمن که به‌هیچ‌وجه انتظار آن را نداشت بیش از یکهزار تن تلفات گرفتند.

اما سلسله نبردهای نیروهای آزادیبخش در این منطقه که پیوسته بر ابعاد آن افزوده می‌شد تا نخستین ساعات بامداد پنجشنبه 6مرداد بدون کمترین وقفه به مدت 48ساعت ادامه یافت و بزرگترین و افتخارآمیزترین حماسهٌ مقاومت انقلابی و مردمی را در برابر پلیدترین دشمن تاریخ میهن رقم زد. حماسهٌ فراموشی‌ناپذیری که هم‌چون فروغ جاویدان تا به ابد بر تارک تاریخ مقاومت انقلابی و میهنی خواهد درخشید و از آن حریقها برخواهد خاست.

رژیم خمینی سراسیمه و وحشتزده مجلس خود را تعطیل کرد. طلبه‌خانه‌ها را تعطیل کرد. کلیهٌ شعبه‌های موسوم به خانهٌ‌ کارگر را تعطیل کرد. مقامات درجه اول رژیمش را با تمامی سیستم فرماندهی سپاه پاسداران به کرمانشاه فرستاد. کلاسهای دایر و امتحانات دانشگاهها و مدارس را معوق گذاشت. ترمینالهای مسافربری را بست و همهٌ اتوبوسها را وقف نیرورسانی کرد. افراد انجمنها و شوراهای ضداسلامی را به جبهه فرستاد. امام‌جمعه‌های تبهکار را اعزام نمود. مسابقات فوتبال را تعطیل کرد. کمیته‌چیهای تهران و شهرستانها و لشکر حفاظت مقاماتش را گسیل داشت. از اسفراین و بیرجند و سبزوار تا تنب و ابوموسی و چاه‌بهار مزدور و حزب‌اللهی فرستاد. به تشبثات گستردهٌ بین‌المللی مبادرت کرد و برای جلوگیری از پیشروی ارتش آزادیبخش حتی به دامن آمریکا و انگلیس آویخت. خلاصه داروندار خود را به میدان آورد تا سقوط قطعی خود را قدری دیگر به تأخیر بیندازد.

متقابلاً فرماندهی نیروهای آزادیبخش عزم جزم کرده بود تا به دشمن درسی از یاد نرفتنی بدهد و سراپای او را تا هر کجا که میسر باشد از هم بدرد و در سراشیب سرنگونی کاری‌ترین و مهلکترین ضربه‌ها را به او وارد کند. 

به این ترتیب اولین تک بزرگ نیروهای ارتش آزادیبخش در ساعت7 و 30دقیقهٌ صبح سه‌شنبه در شرایطی که بی‌سیمهای دشمن یک لحظه از درخواستهای مصرانه برای اعزام هر چه بیشتر و بیشتر نیروی کمکی باز نمی‌ماند،‌ آغاز شد. در این تک که تا شب‌هنگام ادامه داشت 16تیپ رزمی در جبهه‌های متعدد در آن شرکت داشتند و دمار از روزگار دشمن درآوردند.

از ابتدای روز، دشمن با نیروی هوایی و هوانیروز خود از یکسو بی‌وقفه بمباران می‌کرد تا فرصتی برای رسیدن نیروهای تازه‌نفسش بیابد.

در همین رابطه رفسنجانی در نمازجمعه‌ 7مرداد گفت:

«صبح (سه‌شنبه) اول یک شناسایی توسط هواپیماها و هلیکوپترها شد، بعد شروع کردند. ما نیروی پیاده‌مان وارد جنگ نشد اول با اینها… هواپیماها رژه می‌رفتند روی جاده سرتاسر بمب می‌ریختند و هلیکوپترها اینها را می‌بستند…»

یکی از سرکردگان سپاه پاسداران خمینی نیز در گفتگو با روزنامهٌ جمهوری اسلامی در این‌باره گفت:

«…حدود 30نوبت از طریق بمب‌افکنهای نیروی هوایی ستون اینها بمباران شد چون طول ستون حدود دو کیلومتر بود…» (جمهوری اسلامی ـ 25مرداد67)

هم‌چنین ستاد فرماندهی کل قوای خمینی در دو اطلاعیهٌ پیاپی از «130سورتی پرواز عملیاتی» هوانیروز و از «30مأموریت جداگانه» شکاری بمب‌افکنها در روز (سه‌شنبه) خبر داد. (رسالت ـ 5مرداد ـ اطلاعیه‌های ستاد فرماندهی کل قوا در روز چهارشنبه 5مرداد)

اما چنان‌که گفتیم رزمندگان ارتش آزادی، تک عظیم و قهرمانانهٌ خود را از صبح سه‌شنبه در بحبوحهٌ حملات هوایی دشمن آغاز کردند.

نخستین ستون به درون تنگه شتافت و حماسه‌ها آفرید. ستونهای دیگر شیوهٌ نبرد کوهستانی پیش گرفتند و خودروها و تجهیزات سنگین را رها کرده و از طرف تنگه و ارتفاعات مختلف جبهه‌ها گشودند. دربارهٌ این تک بعداً یکی از سرکردگان دشمن اذعان نمود که :

«صبح (سه‌شنبه) منافقین تمام توانشان را بسیج کردند و یک تک سنگینی بر روی تنگه کردند که تا حد انتحار بود. تا حدی که سه تا از خودروهای آنها توانست از زیر این‌همه آتش بسیار سنگین که از هر دو طرف بود رد شوند و به طرف نیروهای ما بیایند». (جمهوری اسلامی ـ 26مرداد67 )

به این ترتیب نزدیک ظهر یال چپ تنگه فتح شد و دشمن از آن‌جا عقب نشست. بعدازظهر یال راست و قسمتی از دومین یال سمت چپ نیز فتح گردید و دشمن دیگر در پادگان بهشتی تاب مقاومت نیاورد و شروع به ترک آن نمود.

در فاصلهٌ ساعت12 تا 5بعدازظهر همین روز یک فانتوم و دو هلیکوپتر دشمن توسط واحدهای پدافند هوایی ارتش آزادیبخش ساقط گردید. و یک شکاری بمب‌افکن (اف.‌14 )نیز مورد اصابت قرار گرفت.

سه‌شنبه شب باز هم درگیریهای شدید در تمام طول شب ادامه یافت. دشمن سنگ‌تمام گذاشت و 4بار از شب تا صبح به پاتک سنگین مبادرت نمود و با تمام توان خود مصمم بود که یالهای چپ و راست تنگه را از دست رزم‌آوران ارتش آزادی بیرون بیاورد آن‌چنان‌که بعداً یکی از فرماندهان کمیتهٌ در استان تهران برملا نمود، خمینی شخصاً چندین بار در خصوص ممانعت از رسیدن مجاهدین به کرمانشاه برای پاسداران و کمیته‌چیها پیامهای اختصاصی فرستاده بود. اما سه‌شنبه شب هیچ‌یک از پاتکهای سنگین دشمن به نتیجه نرسید و بیش از 3200تن نیز بر تلفاتش افزوده شد.

دومین تک بزرگ ارتش آزادی ساعت4 بامداد چهارشنبه آغاز شد. درگیریها فوق‌العاده شدید بود و نبرد قهرمانانه در بسیاری موارد به شیوهٌ تن به تن جریان داشت. برای توصیف نبردهای عظیم چهارشنبه پنجم مردادماه در اطراف تنگهٌ چارزبر، مشکل می‌توان کلمات مناسب پیدا کرد. در شرایطی که از زمین و آسمان آتش می‌بارید و در بحبوحهٌ یورشهای هواپیماها و هلیکوپترهای دشمن که دهها کیلومتر در دهها کیلومتر را به جهنمی از آتش و دود تبدیل کرده بودند منتهای عقیده و ایمان و حد اعلای شور و شوق به آزادی، معجزه می‌آفرید، بر خستگیها و گرسنگیها و تشنگیها و بیخوابیهای شیرزنان و شیرمردان ارتش آزادی غلبه می‌کرد و آتش رزمی بی‌امان را شعله‌ورتر می‌ساخت.

قبل از ظهر چهارشنبه ضمن نبردهایی بس سهمگین، تلفات گسترده‌یی به قوای دشمن به‌خصوص به سپاههای چهارم (موسوم به بعثت) و پنجم (موسوم به عاشورا) و نهم (موسوم به جواد الائمه) و پانزدهم (موسوم به رمضان) و سپاه موسوم به بدر وارد آمد و انبوهی از پاسداران لشکرها و تیپهای مختلف از پا درآمدند و آن‌گاه پادگان بهشتی و هم‌چنین مقر لشکر32 موسوم به انصارالحسین به تمام و کمال توسط رزمندگان آزادی که از جبهه‌های مختلف تهاجم کرده بودند تسخیر شد و بلادرنگ از مهمات و تسلیحات و تدارکات آن علیه دشمن ضدبشری استفاده گردید. از این ساعت به بعد پادگان رجایی و مقر لشکر31 موسوم به عاشورا نیز در تیررس نیروهای ارتش آزادیبخش قرار گرفت و انبوهی از مزدوران که به‌صورت متراکم در آن حوالی بودند به این وسیله نابود شدند و آن‌چنان‌که از مکالمات بی‌سیمی آنها برمی‌آمد بسیاری هم گریختند. این مزدوران علاوه بر شلیک تانک و توپ و کاتیوشا و خمپاره‌اندازی علیه نیروهای ارتش آزادیبخش دست‌اندرکار تهاجم جدیدی بودند که در نطفه سرکوب شد. تلفات دشمن در دومین تک بزرگ متجاوز از 8000تن بود.

سومین تک بزرگ نیروهای آزادیبخش، ساعت11 صبح چهارشنبه بلافاصله پس از خاتمهٌ تک دوم در شرایطی که دشمن مستمراً بر ابعاد نیروهای خود در صحنهٌ جنگ می‌افزود آغاز شد و تا عصر همین روز ادامه یافت. به عنوان نمونه فرماندهی نیروهای قرارگاه نجف در خط، در ساعت9 و 45دقیقه از طریق بی‌سیم به ستاد اجرایی خاتم گزارش کرد که ضمن دیشب 10هزار نفر رسیدند. با این وصف در جریان این تک عظیم دومین یال راست تنگه نیز توسط نیروهای آزادیبخش تصرف گردید و نقشهٌ دشمن که می‌خواست با تمرکز قوای خود گرداگرد صحنهٌ نبرد، نیروهای آزادیبخش را به محاصره دربیاورد، به کلی خنثی گردید. حوالی ظهر فرمانده نیروهای قرارگاه نجف در خط که از روبه‌رو با نیروهای آزادیبخش درگیر بود «کمی عقب‌نشینی» خود را به کرمانشاه اطلاع داد و نیروی تازه‌نفس تقاضا کرد. سپس در ساعت5 و 30دقیقهٌ بعدازظهر رسیدن 9000نیروی جدید دیگر را اطلاع داد.

ولی از عصر چهارشنبه به بعد، در اثر ضرباتی که دشمن دریافت کرده بود، از شدت آتشباریش به‌طور محسوس کاسته شد اگرچه خروجی تنگه را هم‌چنان در دست داشت.

از این پس تا ساعت12 شب که تیپهای رزمی ارتش آزادیبخش مستقر بر روی ارتفاعات و یالهای چارزبر پس از 56ساعت رزم و آتش مستمر شروع به بازگشت و عقب‌نشینی نمودند، درگیری برخی تیپها ادامه یافت. اما دشمن تا ساعت عقب‌نشینی جرأت هیچ پیشروی به سوی رزمندگان در مقابل تنگه پیدا نکرد و به جای آن به اعزام نیرو به پشت نیروهای آزادیبخش (بین چارزبر و اسلام‌‌آباد) مبادرت ورزید.

در مجموعه نبردهای مربوط به سومین تک و درگیریهای بعدی دست‌کم 4000تن دیگر از مزدوران خمینی از پای درآمدند.

بین ساعت11 صبح تا 1بعدازظهر همین روز (چهارشنبه پنجم مرداد) نیز 2فروند هواپیما و یک فروند هلیکوپتر دشمن توسط واحدهای پدافند هوایی تیپهای رزمی ساقط شدند.

در شمار حماسه‌های جاودان جانبازی و فداکاری شیرزنان و کوهمردانی که در دشت حسن‌آباد و تپه‌های چارزبر قهرمانانه جنگیدند، صدها تن از مردم و عشایر محلی را به یاد می‌آوریم که همه‌جا دوشادوش خواهران و برادران رزمنده و مجاهدشان به نبرد برخاستند و نمونه‌هایی آفریدند که از جمله باید از شهادت مرد سالخورده‌یی یاد کرد که صبح سه‌شنبه در نبردهای چارزبر حماسه‌یی اعجاب‌انگیز از خود به‌جای گذاشت. نام بسیاری از زنان و مردان شریف و آزاده‌یی که در کنار فرزندان انقلابیشان جانانه جنگیدند، و به شهادت رسیدند هنوز ناشناخته است.

نبردهای گردنهٌ حسن‌آباد و سیاه‌خور

تا بازگشت به اسلام‌آباد

دشمن که ضمن روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه از غلبه بر قوای آزادیبخش در تنگهٌ چارزبر و ارتفاعات پیرامون آن به‌کلی ناامید شده بود، در این فاصله برای برداشتن فشار از روی کرمانشاه و برای قطع‌کردن خطوط پشت سر نیروهای آزادیبخش در چارزبر بیش از 25هزار تن از قوای خود را از راههای فرعی و از طریق زمینی و هوانیروز تا ساعت8 بعدازظهر چهارشنبه به حوالی گردنهٌ حسن‌آباد و هم‌چنین انتهای گردنهٌ حسن‌آباد به سمت اسلام‌آباد آورده و قصد داشت آنها را در کلیهٌ مسیرها و ارتفاعات اطراف مستقر کند. مزدوران دشمن در این حین بی‌محابا به هر سو آتش می‌گشودند و با کمترین گمان مهمات خود را لاینقطع هدر می‌دادند. نیروهای دشمن به صورت گله‌های متراکم پاسداران در منطقهٌ «سیاه‌خور» (واقع در شرق اسلام‌آباد بین گردنهٌ حسن‌آباد و شهر اسلام‌آباد) و در کلیهٌ‌ا رتفاعات و تپه‌های پیرامون آن نیز مستقر شده بودند. مرکز فرماندهی نیروهای دشمن در منطقهٌ سیاه‌خور پایگاهی بود در حوالی روستای سیاه‌خور که سه تپهٌ مشرف بر آن پایگاه نیز در دست دشمن بود.

بنابراین 16تیپ رزمی ارتش آزادیبخش می‌باید در مسیر بازگشت به اسلام‌آباد با این نیروها مقابله می‌کردند. ‌دشمن در همین ایام به جد بر آن بود تا خطوط ارتش آزادیبخش را به‌طور هم‌زمان در شرق و جنوب و غرب اسلام‌آباد نیزقطع کند ولی در هیچ کجا به نتیجه نرسیده بود. اما هنوز سخت‌ترین درگیریها از گردنهٌ حسن‌آباد تا کمین سیاه‌خور در پیش بود.

این رشته درگیریهای فوق‌العاده خونبار که در جبهه‌های متعدد در این منطقه جریان داشت، از ساعت3 بامداد پنجشنبه 6مرداد آغاز شد و تا نیمه‌شب همان روز در شرایطی که قسمتهای دیگری از نیروهای سپاه پنجم موسوم به عاشورا و سپاه چهارم موسوم به بعثت از سمت کرمانشاه به صحنهٌ جنگ سرازیر شده بودند ادامه یافت.

16تیپ رزمی که از چارزبر بازمی‌گشتند جملگی در معرض حمله و کمین دشمن بودند و می‌باید پس از چند شبانه‌روز بی‌خوابی و پس از آن‌همه رزم‌آوریهای شگرف باز هم به نبرد بسیار سنگین دیگری اقدام کنند.

مقرر چنین بود که باز هم درس بزرگ دیگری نیز به دشمن داده شود. از این رو رزمنده‌شیران ارتش رهایی از زن و مرد بار دیگر اراده‌ها را صیقل زده و سلاحها را آماده کردند تا به بهای گوشت و پوست خود هم که شده از پس دشمن برآیند و ضربهٌ کاری دیگری بر فرق خمینی فرود آورند. در این شرایط هر تیپ رزمی با تقسیم نیروهای خود در چند جبهه می‌جنگید و رزم‌کنان و خونفشان پاکسازی می‌کرد و راه را باز می‌کرد. در بسیاری از موارد نیز شیرزنان و شیرمردان مجاهدی که به شدت مجروح شده بودند پس از آن‌که تمامی مهمات خود را علیه مزدوران خمینی به‌کار می‌گرفتند و دهها تن از آنها را بر زمین می‌انداختند با آخرین مهمات خود که بعضاً فقط یک نارنجک بود با پریدن به میان گله‌های پاسداران شماری از آنها را با خود منفجر می‌کردند.

جریان نبرد به این ترتیب بود که ابتدا دو تیپ قهرمان ارتش آزادی با دلاوری بی‌مانند با قوای دشمن در ارتفاعات اطراف گردنهٌ حسن‌آباد چنگ‌درچنگ شده و آنها را تصرف کردند و راه تسلط دشمن بر این قسمت از جاده را سد کردند. در این درگیری تلفات بسیاری به پاسداران خمینی وارد گردید و راه بازگشت سایر تیپهای رزمی از چارزبر باز شد.

سپس جاده، قسمت به قسمت با جنگی سخت و خونین از مزدوران پاکسازی شد و یالهای شمال جاده تصرف گردید. چندی بعد برخی ارتفاعات جنوبی جاده نیز به تصرف نیروهای آزادیبخش درآمد. نهایتاً حوالی ظهر پنجشنبه کمین دشمن در «سیاه‌خور» درهم شکست و پایگاه فرماندهی نیروهای دشمن در نزدیکی روستای سیاه‌خور با 3تپهٌ مشرف بر آن توسط رزمندگان ارتش آزادیبخش تسخیر شد و نیروهای رزمنده‌یی که هنوز عبور نکرده بودند توانستند با استفاده از مسیرهای مختلف به اسلام‌آباد برسند. درگیریهای خونین البته باز هم تا نیمه‌شب در حوالی اسلام‌آباد ادامه داشت. حدود ساعت4 بعدازظهر فقط یک قلم برای لشکر57 ابوالفضل که در حوالی اسلام‌آباد کمین کرده بود 5000نیروی جدید از طریق خرم‌آباد رسیده و بر روی شبکه رسیدن آنها به منطقهٌ درگیری اعلام شد. مجموعهٌ تلفات دشمن در این درگیریهای گسترده که از بامداد پنجشنبه آغاز شده بود به حدود 9000تن بالغ می‌شود.

در این نبردها دشمن هم‌چنین تعداد زیادی از تانکها و زرهپوشها و خودروهای نظامی خود را از دست داد.در مسیر بازگشت از اسلام‌آباد تا کرند و بعداز آن نیز نیرو های آزادیبخش از تاکتیک کمین‌گذاری متقابل استفاده کرده و در این قسمت نیز تلفاتی به دشمن وارد کردند.

بسیج تمام‌عیار دشمن

مجموع نیروهایی که خمینی برای مقابله با ارتش آزادیبخش به غرب کشور گسیل داشت، به 200هزار تن می‌رسید.‌شمار واحدهایی که دشمن در جریان عملیات کبیر فروغ جاویدان از سراسر جبهه‌های شمال و جنوب برای مقابله با ارتش آزادیبخش فرستاد و پی‌درپی با اعزام مزدوران بسیجی و کمیته‌چی بر آنها می‌افزود به‌طور خلاصه عبارتند از:

ــ 16 لشکر سپاه پاسداران

ــ 4 لشکر ارتش تحت‌امر خمینی

ــ 7 تیپ سپاه پاسداران

ــ تمام نیروی هوایی و بخش عمده هوانیروز ارتش خمینی

ــ بیش از 10قرارگاه و ستاد نظامی در سراسر جبهه‌ها و در کرمانشاه و تهران، پشتیبانی و تدارک دفاع دشمن را به عهده داشتند.

علاوه بر شخص خمینی که لحظه به لحظه از جماران اوضاع جنگ را دنبال می‌کرد، تمام سران رژیم از رفسنجانی و خامنه‌ای گرفته تا تمام فرماندهان سپاه و ارتش خمینی در ستاد عملیاتی دشمن در کرمانشاه جمع شده بودند. خمینی به‌طور رسمی و علنی، مجلس ارتجاع را برای اعزام نمایندگان مزدور رژیم به جبهه‌ها تعطیل کرد و سراسیمه و در هراس از سقوط رژیمش، هرچه در توان داشت،‌در تنور آخرین بسیج خود ریخت.

تعطیل مدارس و ‌دانشگاهها، اداره ها و کارخانه‌ها، اعزام اعضای هیأت دولت و کارکنان نخست‌وزیری تا استانداران و امام‌جمعه‌ها و حتی «پدافند هوایی جزیره خارک» و «شهرداری زنجان» تا «آخوندهای گرگان» تنها نمونه‌هایی است که لرزهٌ سرنگونی و استفاده از آخرین توان بسیج عمومی رژیم را برای جلوگیری از سقوط نشان می‌داد.

جاودانه فروغها

حماسه ٌکبیر میهنی فروغ جاویدان که دستاوردهای ارزندهٌ آن هر روز و هر سال بیشتر روشن شده است با خون پاک 1263تن از قهرمانان ارتش آزادی رقم خورد که شماری از آنها اسیر یا مفقود گردیده‌اند. در میان شهیدان، زنان فداکار و قهرمانی همچون اختر مولوی را می‌توان یافت که در 48سالگی پا به میدان جنگ گذاشت.

هم‌چنین شهید وارسته و بزرگوار کاظم باقرزاده، عضو شورای ملی مقاومت، نویسندهٌ اندیشمند و والا محمدحسین حبیبی (خائیزی)، نویسنده و محقق مجاهد ابوذر ورداسبی از شهیدان والامقامی هستند که مصرانه خواستار شرکت در این عملیات بودند.

برخی سرداران شهید این عملیات از شمار فرماندهان و معاونان عملیاتی تیپهای رزمی ارتش آزادیبخش بودند هم‌چون شهیدان مجاهد خلق:

ــ علی زرکش، مهین رضایی (فرمانده شهره)، افخم میرزایی، ناهید صراف،‌رضا پورآگل (فرمانده سعید)، محسن تدینی،‌اصغر زمان‌وزیری (فرمانده رحیم)،‌محمد معصومی (فرمانده مسلم)،‌ محمدعلی خیابانی (برادر موسی خیابانی)، ربابه بوداغی، ابوالقاسم آیتی، داوود ابراهیمی، محسن اسکندری (فرمانده ذبیح)،‌علی‌اصغر اکبری، حمید بکایی،‌باقر بیگدلی،‌رحیم حاج‌سیدجوادی، رضا درودی، مسعود قربانی (فرمانده بهمن)،‌و مهدی کتیرایی (فرمانده ساسان).

حماسه‌های جاودان رزمندگان پرشور آزادی ــ‌‌از زن و مرد‌‌ــ با کلمات معمول قابل توصیف نیست و در این گزارش مختصر نمی‌گنجد.‌کم نبودند زنان قهرمانی چون مجاهدان شهید زهره رضایی واحد، لوئیز رجائیان و زهرا غفاری که درحالیکه یک دست یا پای خود را در میدان نبرد از دست داده بودند،‌همچنان تا آخرین نفس می‌خروشیدند و به رزم‌آوری ادامه می‌دادند.

زهرای قهرمان درحالی‌که یک دستش از ناحیه ٌکتف در اثر موشک آر.پی.جی جدا شده بود با دست دیگر تا آخرین نفس به جنگ ادامه داد. بسیاری از شهیدان، قهرمانانی همچون رضاصادقی‌نژاد و مسعود هاشمی در سخت‌ترین شرایط با شجاعتی ماورای تصور به قلب آتش‌ها می‌زدند و با گوشت و پوست خود راه باز می‌کرند و یا با نارنجک به خیل مزدوران می‌زدند و خود و گله‌یی از پاسداران را منفجر می‌کردند.

مجاهد شهید فریبا هاشمی شیرزن دیگری بود با رزمی قهرمانانه که دسته‌دسته پاسداران خمینی را درو می‌کرد و مرتب می‌خروشید که ریش و ریشهٌ خمینی را باید قیچی کرد.

دستاوردهای نظامی

پس از گذشت 7سال از عملیات کبیر فروغ جاویدان،‌گنجینه‌یی از دستاوردهای نظامی و سیاسی این عملیات صحت و حقانیت این اقدام و جهش انقلابی را به اثبات می‌رساند.

* آزادسازی و کنترل 3روزه ٌ شهرهایی در عمق خاک میهن و پیوند فعال با مردم و حامیان ارتش آزادیبخش رهنمودهای بسیار باارزشی برای نبرد سرنگونی در اختیار ارتش آزادیبخش قرار داد.

* انبوه تلفات دشمن در صحنهٌ نبرد و بازتاب این تلفات در درون نیروهای رژیم زهر آتش‌بس را به درون یکانهای نظامی دشمن ریخت و موج مداومی از ریزش نیروها و اضمحلال قوای جنگ و سرکوب دشمن را باعث گردید.‌دامنه ٌاین ضربهٌ استراتژیک به‌صورت درمان‌ناپذیری نیروهای نظامی رژیم را مداوماً دچار تشتت و تلاشی کرد.

* صحت تئوری و تاکتیک ارتش آزادیبخش برای عملیات سرنگونی تجربه و اثبات شد.‌چنان‌که دشمن سراپا در اثر این تاکتیک به لرزه درآمد و تعادل خود را در سراسر ارگانهایش از دست داد و جز با بسیج تمامی نیروها و هست‌و نیستش نتوانست کاری انجام دهد.

* جدا شدن از خط مرزی و پرش به عمق خاک میهن، حداقل در معادلات معمول  نظامی تاکتیک بی‌همتایی است که توجه عموم کارشناسان نظامی بین‌المللی و حتی سران رژیم را برانگیخت. سردمداران رژیم اعتراف کردند که چنین نتیجه‌یی در سراسر 8سال جنگ با عراق بیسابقه بود و تنها از ارتش آزادیبخش برمی‌آمد.

* دست‌یافتن به گنجینهٌ گرانبهایی از تجارب نظامی که تئوری جنگ آزادیبخش نوین در پرتو آن به تجربیات عینی و عملی بسیار ارزنده‌یی دست یافت.

* تجربه ٌنبرد در عمق، که یکبار ارتش آزادیبخش در فرصت تاریخی بی‌مانندی از آن برخوردار شد، درسها و تجربه‌های ارزنده‌یی در تمامی زمینه‌ها داشت و از جمله:

ــ همهٌ وجوه یک نبرد پی‌درپی چندروزه و الزامات نیرویی و پشتیبانی آن را آشکار ساخت.

ــ ارتش آزادیبخش را به ضرورت داشتن سیستمهای نوین فرماندهی و ارتباطی ویژهٌ عملیات در عمق، انتخاب سلاحهای جدید، سازمان رزم و سیستمهای پشتیبانی متناسب با طرح عملیات سرنگونی رهنمون ساخت.

ــ چگونگی سازماندهی نیروی مردمی و به‌کارگیری انبوه انرژیهای آزادشده را به‌طور عینی تجربه نمود. در یک کلام باید گفت که عملیات فروغ جاویدان از نظر نظامی نیز هم‌چون دستاوردهای سیاسی آن به بیمه‌نامهٌ نظامی ارتش آزادیبخش تبدیل شد.‌و در پرتو همین بیمه‌نامه بود که ارتش آزادیبخش توانست به دگرگونی بنیادی در سالهای بعد از فروغ دست یابد.