برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:
« مبانی مشروعیت
آموزشهای ایدئولوژیک مجاهدین
تیرماه ۱۳۹۲ »
مقدمه:
در ابتدای دهه ۸۰؛ همه چيز در بيرون ما و اطراف ما و در درون ما از تغيير دوران خبر ميدهد. رژيم در باتلاق اتمي و در سوريه و عراق گير كرده و در برابر مجاهدين و مقاومت ايران هم سرش را به سنگ مي كوبد. روزگار ارتزاق از جنگ هاي كويت، افغانستان و عراق به سر رسيده است.
از تجربه زمان شاه و سرقت انقلاب توسط خميني, اين نتيجه حاصل شد كه اين بار بايد به موازات رود خروشان خون شهيدان, آلترناتيو و جايگزين سياسي را هم خودمان معرفي كنيم. بهاي اين كار را هم با همه آزمايش ها و دردسرها و مايه گذاري هاي آن، بيش از سه دهه به تمام و كمال، پرداختيم؛ در اين ساليان، هم با هيچكس ما شروع كننده جنگ و جدل و جدائي نبوديم. اين ارتجاع و استعمار و اپورتونيسم بودند كه در اشكال گوناگون به دست و پاي ما مي پيچيدند تا رژيم سرنگون نشود.
گردآوری و جمع آوری تسلیحات:
تاريخچه10 سال پايداري در اشرف؛ پس از بمباران هاي مهيب قرارگاهای مجاهدین در عراق؛ كه اگر بر سر هر جنبشی میبود آنرا نابود مي كرد، شايان كتاب قطور و جداگانه ايست. اما من براي ثبت در سينه تاريخ دو موضوع مهم علني ناشده را با شما در ميان بگذارم:
اول اينكه اينكه طبق قرارداد، تسليحات ما بايد در يك مكان تحت نظر خودمان «گردآوري» و «سرجمع » ميشد. اما بعد خيانت كردند و ربودند و بر خلاف توافق «گردآوري و سرجمع كردن تسليحات» را؛ اسمش را عامدانه «خلع سلاح» گذاشتند. در حاليكه ما هيچ بحثي دربارة خلع سلاح نداشتيم و آنچه بود، گردآوري و سرجمع كردن تسليحات در مقر سپاه دوم عراق بود كه آمريكايي ها ما به ازاي بمبارانها به خودمان برگردانده بودند و اسم آن را پايگاه علوي گذاشته بوديم.
در روزهاي 19 و 20 ارديبهشت 1382 پس از دو روز مذاكرات طولاني ژنرال اوديرنو با جانشين فرمانده ارتش آزاديبخش ملي ايران و هيأت مجاهدين سندي امضا شد و توافق گرديد؛ طبق اين توافق:
- در ماده يك كليه پرسنل ارتش آزاديبخش كه تا آن زمان از عراق خارج نشده بودند در قرارگاه اشرف با مختصات اشرف بزرگ جمع مي شوند
- طبق ماده 2 كليه تجهيزات نظامي در قرارگاه علوي كه مختصات آن قيد شده است، يعني در همان مقر پيشين سپاه دوم عراق كه به مجاهدين تحويل شده بود، گردآوري و سرجمع مي شود
- طبق ماده 3 پرسنل ارتش آزاديبخش ملي ايران كماكان در يونيفورم نظامي باقي مي مانند
به اين ترتيب از ارديبهشت 82 تا آبان 83 ما مرتبا به تانكها و تسليحات مان در پايگاه علوي سر مي زديم و آمار آن را داشتيم و نظارت مي كرديم و بعضا تنظيف سلاح ها توسط خودمان انجام مي شد.
در موافقتنامه هايي كه در تيرماه 83 پس از اعلام موقعيت قانوني افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون 4 ژنو بين يكايك مجاهدين با نيروهاي آمريكايي امضا شد، آنچه مجاهدين پذيرفتند، اين بود كه « بطور غير قانوني» سلاح بر نميدارند و در هيچ مخاصمه اي وارد نميشوند. به عبارت ديگر در اين موافقتنامه برداشتن و استفاده از سلاح بطور قانوني كاملا مجاز و برحق شناخته شده است. و الا مجاهدين موافقتنامه را امضا نمي كردند.
معامله و خيانتي بزرگ
اما بناگهان در 9 آبان 83 با معامله و خيانتي بزرگ مواجه شديم. معاون فرماندهي نيروهاي چند مليتي از خواهر مجاهد مژگان پارسايي جانشين ارتش آزاديبخش ملي ايران درخواست ديدار فوري كرد.
از اين پيشتر چند روز بود كه رژيم با جنجال بسيار در رسانه هايش از توقيف سلاح ها و مهمات مجاهدين توسط دولت انتقالي عراق خبر مي داد. بنابراين مجاهدين بسرعت دست بكار شدند و قبل از اينكه ژنرال آمريكايي به ملاقات بيايد، كه با شديدترين اعتراض و ارائه انبوهي اسناد و مدارك به او نوشتند كه نقض توافق قابل قبول نيست. در مجموعه اسناد ارائه شده، به روشني ثابت مي شد كه بسياري از سلاح ها و مهمات ما، غنائمي بود كه در 100 رشته عمليات ارتش آزاديبخش از رژيم بدست آورده بوديم. همچنين بسياري را هم از وزارت دفاع عراق خريداري كرده بوديم كه اسناد و رسيد پرداخت پولهاي آن به وزارت دفاع عراق موجود بود و در همين مجموعه به فرماندهي نيروهاي آمريكايي داده شد.
درنامه اعتراضي مجاهدين به معاون فرمانده كل نيروهاي ائتلاف به امضاي برادر مجاهد مهدي براعي به تاريخ اول نوامبر2004 دربارة تسليحات و مهمات، با يادآوري قرارداد آتش بس و ذكر توافقات بعدي ، با تأكيد بر اينكه به گواهي بيانيه سخنگوي وزارت خارجه آمريكا ارتش آزاديبخش ملي ايران و مجاهدين خلق ايران در جنگ، نيروي متخاصم و طرف مخاصمه نبوده اند، موارد زير خاطرنشان شده بود:
-«طبق رسيدهاي امضاء شده اي كه نزد سازمان مجاهدين خلق ايران وجود دارد , ما با حداكثر تفاهم و همكاري درمجموع 19761 قطعه سلاح به نيروهاي آمريكايي تحويل داديم (820 خودروي زرهي,1123 تيربارهاي زرهي , 510 قطعه توپخانه , 308 قطعه سلاحهاي پدافندي و 17000 قطعه سلاحهاي پياده )».
-«سازمان مجاهدين خلق ايران همچنين انبوه مهمات خود را به نيروهاي آمريكايي تحويل داد و ما اكنون رسيدهاي تحويلدهي 17,318تن مهمات را در اختيار داريم (شامل 17,119,573عدد انواع فشنگها و گلوله ها و موشكها و مواد انفجاري )» .
- «از سوي ديگر در هيچ كجا و درهيچ موافقتنامه و اطلاعيه اي از”توقيف” سلاحها صحبت نشده و ”گرد آوري“ سلاحهاو مهمات, طبق توافق 10مي 2003 بطور داوطلبانه صورت گرفته است» .
-« علاوه براين من ميخواهم توجه شما را بعنوان نمونه به عمليات نظامي سازمان مجاهدين خلق ايران /ارتش آزاديبخش ملي ايران در سال 1988درشهر مهران در داخل خاك ايران در برابر يك لشگر زرهي رژيم ملايان و يك لشگر پياده از سپاه پاسداران جلب كنم كه طي آن ما حدود 2 ميليارد دلارانواع تسليحات را به غنيمت گرفتيم (ليست وعكسهاو اسناد ضميمه است ). همچنين سازمان مجاهدين خلق ايران مقادير متنابهي ازسلاحهاي گردآوري شده را با هزينه خود، خريداري كرده است كه بخشي از اسناد كه در بمبارانها از بين نرفته است, موجود ميباشد.
از اينرو سلاح هاي گردآوري شده فوق كه همه آنها داراي رسيد تحويل گيري از سوي نيروهاي آمريكايي است وسرويس ونگهداري آنهانيز تا چند ماه توسط پرسنل سازمان مجاهدين خلق ايران انجام ميشد , نمي تواند سوژه توقيف و يا غنيمت گرفتن واقع شود... در نتيجه اين تسليحات تا زماني كه امكان استفاده قانوني ازآنها فراهم شود بايستي تحت كنترل نيروهاي آمريكايي باقي بماند».
در پايان اين نامه نيز به صراحت خواسته بوديم :
«1-براي رفع سوء تفا هم از اخبار منتشره در مطبوعات و اطمينان خاطر ساكنان اشرف، بر مراعات توافقنامه 10 مي 2003 در خصوص گرد آوري تسليحات... تأكيد شود.
2- براي اطمينان از رعايت توافقات , پيشنهاد ميكنيم كه تسليحات در زاغه هاي اشرف تحت كنترل مستقيم پليس نظامي آمريكا قرار بگيرد .
3- سلاح هاي انفرادي براي اهداف حفاظتي و امنيتي و دفاع شخصي تحت نظارت و ضوابطي كه مشخص خواهيد كرد در اختيارساكنان اشرف قرار بگيرد ».
با اينحال دو روز بعد ژنرال معاون فرمانده به ملاقات خواهر مجاهد مژگان پارسايي آمد و يك نامه رسمي از جانب نيروهاي چند مليتي به تاريخ 2 نوامبر 2004 (12 آبان 1383) ارائه كرد.
در اين نامه ميگفت كه فرماندهي كل نيروهاي چند مليتي تصميم گرفته است تسليحات مجاهدين را به دولت انتقالي عراق منتقل كند چرا كه اين تجهيزات به تضمين يك آينده امن و ايمن براي عراق كمك خواهد كرد!
4 روز بعد در پاسخ به همين نامه، خواهر مژگان از موضع مسئول اول سازمان در نامه اي به تاريخ 17 آبان 1383، با شديدترين اعتراض و با استناد به نظريه هاي متعدد حقوقي به ژنرال پاسخ داد كه قسمت هايي را برايتان ميخوانم:
-« اين قطعاً يك شوك و يك ضربه به اميدمردم ايران و كليه كساني است كه براي دمكراسي در ايران با ملا هاي ضد دمكراتيك مبارزه ميكنند . ملاياني كه از ابتداي حاكميتشان , با شعار« صدور انقلاب اسلامي به عراق » و « فتح قدس از طريق كربلا» پيوسته در روياي بلعيدن عراق بوده اندو هم اكنون نيز بخش اعظم مشكلات و ناامني هاي عراق زير سر آنهاست .لطفا به سخنان ديروز (جمعه 5 نوامبر ) خامنه اي,كه از همه شبكه هاي تلويزيوني ملايان خطاب به مردم عراق به زبان عربي سخن ميگفت توجه كنيد.. »
-« در چنين شرايطي دقيقاً مي بايد سلاحهاي سازمان مجاهدين خلق ايران را به آن برگرداند و حتي بيشتر از آنرا هم در اختيارش گذاشت و كم نيستند مفسران و استراتژيست هاي آمريكايي كه حمايت از مقاومت ايران را مناسبترين راه حل مقابله با تهديدهاي ملايان ميدانند .
درچنين وضعيتي تصديق ميكنيد كه سلب مالكيت سازمان مجاهدين خلق ايران ازتسليحات گردآوري شده اش را ,دروراي هر بحث حقوقي ,همگان يك پوئن جدي به سود ملايان تفسير خواهند نمود.و ملايان از آن صرفاً پيام ضعف ميگيرند.
بنابراين خواسته ما از فرمانده كل نيروهاي چند مليتي درعراق, اين است كه قبل از بررسي همه جوانب و دست يافتن به يك راه حل مشترك و تفاهم آميز , عجله اي در انتقال سلاحها به دولت موقت عراق بخرج داده نشود».
-«اگر به كنه سخنان خامنه اي(5نوامبر) توجه كافي مبذول شود , برگرداندن سلاحهاي سازمان مجاهدين خلق ايران يك گام ضروري و مهم دربرابر تروريسم و بنيادگرايي صادراتي از سوي رژيم ملايان و در راستاي ايجاد يك محيط امن و امان درعراق و بسود وحدت و تماميت و اتوريته دولت موقت اين كشوراست».
آشكار بود كه بار ديگر معامله و خيانتي صورت گرفته است . نقض قراردادها و التزامات هيچگاه محض رضاي خدا صورت نمي گيرد. 12 روز قبل از آن در 21 اكتبر 2004 خبرگزاري فرانسه پيشنهادات و مشوق هاي جك استرا و دوويلپن و يوشكافيشر به رژيم ايران را در مورد تعليق غني سازي اورانيوم فاش كرده بود.
در اين معامله كثيف بدون شرم و حيا، به گزارش خبرگزاري فرانسه نوشته شده بود كه اگر دولت ايران پيشنهاد را بپذيرد « ما در ممانعت و سركوب اقدامات تروريستي ... به نگريستن به مجاهدين خلق(گروه مقاومت ايراني) بعنوان سازماني تروريستي ادامه خواهيم داد».
اين مشوق به قدري خلاف عرف و اخلاق و قانون بود كه اعتراضات گسترده اي برانگيخت. از جمله:
-200هزار نفر از مردم عراق در بيانيه خود خاطرنشان كردند : «معاملهكنندگان با رژيم ايران نشان دادندكه
برچسب تروريستي عليه مجاهدين فقط اهرمي براي زد و بندهاي كثيف و نامشروع سياسي است. ما اين
كرنش در مقابل باج خواهي رژيم تروريستي حاكم بر ايران را كه فقط باعث تشويق و ترويج تروريسم و
خونريزي و افزايش ناامني در خاك كشور ما و قرباني نمودن مقاومت عادلانه و مشروع مردم ايران ميشود,
بهعنوان عملي غير اخلاقي محكوم ميكنيم».
- نمايندگان پارلمان اروپا از احزاب مختلف , اعلام كردند:« رهبران سه كشور اروپايي, كه نه پارلمان اروپا و
نه هيچ ارگان منتخب دموكراتي در هيچ كشور عضو اتحاديه اروپا به آنها چنين اختياري نداده
است , در حقيقت پذيرفته اند كه مجموعه اي از امتيازات سياسي , امنيتي و تكنولوژيك در مقابل تعليق
موقت غني سازي اورانيوم به تهران اعطاء كنندكه نه فقط براي اروپا امنيت به همراه نخواهد آورد, بلكه
صرفا باعث تكرار همان چيزي خواهد شد كه آنها براي دهه ها انجام داده اند: حمايت از يك ديكتاتوري
فناتيك با كمك به سركوب اپوزيسيون داخلي اش..... رژيم ملايان يك حكومت نامشروع مذهبي است
كه مردم ايران را نمايندگي نميكند. متهم ساختن اپوزيسيون ايران به تروريسم در اين معامله, كارزار
واقعي عليه تروريسم را به سخره ميگيرد».
-فدراسيون بينالمللي حقوقبشر نيز اعلام كرد:« طراحان اين پيشنهاد، با مبادله نمودن حفظ يك سازمان... در ليست سازمانهاي تروريستي، در ازاي يك تحول سياست هستهيي ايران، ثابت ميكنند كه اين ليست داراي خصلتي خودسرانه بوده و صرفاً از تصميم سياسي دولتها ناشي ميشود»(آبان1383).
جالب است بدانيد كه در 28 فروردين 84 از خبرنگار مجله تايم ايميلي دريافت كرديم كه نوشته بود : شروع كرده اند تانكهاي شما را به تيپ اول لشگر اول مكانيزه (عراق ) بدهند .به نظر ميرسد امريكاييها تمام زرهي هاي ارتش عراق را نابود كرده اند و چيز ديگري براي دادن به اينها ندارند.
-در 15 آبان 86 گزارش ديگري از يك شاهد عيني دريافت كرديم كه ميگفت آمريكايي ها دارند توپ هاي خودكششي و قسمت ديگري از تانك هاي شما را به پاسداران عراقي كه گارد ملي عراق ناميده مي شد مي دهند.
-در 21 آذر 86 گزارش دقيق ديگر رسيد مبني بر اينكه تا كنون تعداد كمي از زرهي هاي مجاهدين به عراقيها تحويل شده ولي عمده زرهي ها وسلاحها سرجايش موجود است بعضي از آنها قابل رويت وشمارش بود ولي بقيه بدليل اينكه چادر داشتند و نمي شد به آنها نزديك شد، قابل شمارش نبود .آنچه قابل رويت و شمارش بود جمعا 128 تانك، 25 نفر بر زرهي، 37 توپ سنگين، 33 دستگاه كاتيوشا و 67 قبضه خمپاره و تعداد قابل توجهي موشك اندازهاي 107 ميليمتري بود.
-در 8 آبان 87 گزارش موثق ديگري رسيد كه گزارش قبلي را تاييد مي كرد ميگفت هنوز قسمت قابل توجهي از تانك ها و تسليحات در مقر سپاه دوم عراق وجود دارد و دپو شده است.
-در 19 بهمن 87 ( 7 فوريه سال 2009 ميلادي) گزارش رسيد، هر چند تعداد كمي از تانك ها و توپ ها هنوز باقيمانده است تجهيزات مجاهدين پس از انتقال حفاظت اشرف از نيروهاي آمريكايي به نيروهاي عراقي به يكي از تعميرگاههاي ارتش عراق رفته است تا پس از سرويس و تعميرات لازم به نيروهاي عراقي منتقل شود.
تاريخ ها و آمار و ارقام را از اين نظر گفتم كه بوضوح نشان ميدهد كه حل و فصل نهايي موضوع تسليحات ارتش آزاديبخش ملي ايران و حاتم بخشي آن به نيروهاي عراقي النهايه همزمان با انتقال حفاظت اشرف به وحوش صورت گرفته كه نقض عهد مضاعف و خيانت مضاعف محسوب مي شود و در يكديگر ضرب مي شود.