تهاجمات اولیه پاسداران به یکانهای ارتش آزادی
برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:
« ارتش آزادیبخش ملی ایران خرداد 13۷۴»
که دشمن بهپای خود آمد به گور!
بحران خلیجفارس، بهویژه در آخرین هفتههای سال69 و اولین هفتههای سال70 با تحولات عظیمی همراه بود که آثار دامنهدار آن، بسیاری از تحولات سیاسی را بهویژه در این منطقه رقم زد. مقطع مزبور، مقاومت ایران را نیز با حساسترین و خطیرترین شرایط متصور سیاسی و نظامی مواجه ساخت. بلافاصله پس از خاتمهٌ جنگ خلیجفارس آخوندها با چرخشی سریع، در ابعادی گسترده شروع به اعزام نیرو و تحریک و تخریب در سراسر نوار مرزی عراق و تا اعماق خاک این کشور نمودند تا به خیال خود، از نمد جنگ خلیج برای خود کلاهی دست و پا کنند. هدف از این تحریکات چنانکه به کرات گفته بودند، صدور ارتجاع به عراق و ایجاد حکومت از نوع حکومت پلید خودشان در این کشور و همزمان سرکوب و نابودی مجاهدین و ارتش آزادیبخش بود. میخواستند با یک تیر دو نشان بزنند.
اما مثل همیشه، دشمن مغلوب جسارت پاکبازانه و هوشیاری و درایت رهبری مقاومت و عزم و ارادهٌ رزمندگان آزادی شد.
مریم رجوی در مصاحبهیی با صدای مجاهد در شهریور70 دربارهٌ حساسیت اوضاع در آن روزها گفت:
«اوضاع بیش از حد متصور خطرناک و پرریسک بود. هفتهها پشت سر هم از آسمان و زمین آتش میبارید و انفجاربمبها، پی در پی بهگوش میرسید. حتی گاه در چند متری آدم و در زیر گوشمان، بدون وقفه روز و شب انفجار و بمبارانها ادامه داشت. آخر بزرگترین بمباران تاریخ بود. البته از یک طرف دیگر عبور مجاهدین و ارتش آزادی از دل این ریسکها و خطرها، یقین به پیروزی نهایی و محتوم دشمن ضدبشری را صدچندان میکرد و همین بود که قوت قلب میداد…»
مریم رجوی سپس به سلسله نبردهای مروارید که بلافاصله پس از اتمام بمبارانها در جنگ خلیجفارس و بحران کویت روی داد اشاره کرده و گفت:
«مجاهدین و ارتش آزادیبخش بهرغم همهٌ آن فشارها، همینکه با تهاجمات رژیم مواجه شدند،با سرعتی واقعاً غیرمنتظره توانستند خودشان را جمع و جور کنند و درسی به بقایای خمینی بدهند که هیچوقت فراموش نخواهند کرد و هنوز هم که هنوز است دارند از این بابت زوزه میکشند. در واقع بیرون آمدن صحیح و سالم،بهخصوص در آن وضعیتی که ما بودیم از آنهمه فتنه و تهدیدات شدید سیاسی ـ که بسا،بسا، بسا مهمتر از تهدیدات نظامی و ایمنی و حفاظتی بود ـ و یا جستن از خطراتی که با آن مواجه بودیم، باید گفت که چیزی در حد یک معجزه بود».
آخوندها در آغاز تهاجم گستردهٌ خود، کاروان بزرگی از اتوبوسهای خالی را به همراه آورده بودند تا به خیال خود مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی را سوار کنند وکتبسته به تهران و زندان اوین منتقل کنند. اما در مهلکهیی افتادند که تصورش را هم نمیکردند. بهنحوی که مجبور شدند اجساد پاسداران بههلاکترسیدهٌ خود را که از صحنههای مختلف نبرد جمعآوری کرده بودند، با همان اتوبوسهای خالی به تهران منتقل کنند و در جمعبندی و تحلیل نظامی این شکست فضاحتبار، سرکردگان سپاه پاسداران خمینی بر علت اصلی این شکستشان از ارتش آزادیبخش انگشت گذاشتند و صراحتاً اعتراف نمودند که: «از دیوار بلندتر از قد خودمان میخواستیم بالا برویم».
رفسنجانی دستور داده بود که فقط برای قرارگاه رمضان جیرهٌ غذایی 25هزار نفر به مدت دو ماه تأمین شود. ارسال 700هزار عدد کنسرو و 25هزار قطعه پتو از تهران برای داخل خاک عراق نیز گوشهٌ دیگری از گستردگی طرحی را که آخوندهای حاکم در سر میپروراندند، برملا میکرد.
دفتر مجاهدین در تاریخ 20اسفند69 با صدور اطلاعیهیی ضمن اشاره به این تدارکات، خاطرنشان کرد که یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در برابر یورش مزدوران رژیم خمینی با تمام قوا دفاع نموده و تا آخرین نفس مقاومت خواهند کرد.
روز بعد تلاشهای مذبوحانهٌ دشمن برای تسخیر یکی از قرارگاههای ارتش آزادیبخش در استان مرزی دیالی عراق با شکست فاحش روبهرو شد.
مسعود رجوی طی پیامی که در اولین ساعات روز دوشنبه 20اسفند69 خطاب به یکانها و رزمآوران ارتش آزادی فرستاد، ضمن برملاکردن توطئهٌ برنامهریزیشدهٌ خامنهای و رفسنجانی به رزمندگان هشدار داد: «جنگ ما با رژیم اکنون آغاز شده و دعا میکنم که هر ساعت و هر روز به پیروزیهای بیشتری تا آنجا که مرحلهٌ کنونی اجازه میدهد،دست یابیم. بهراستی که دشمن بهپای خود آمد به گور!». فرمانده کل ارتش آزادیبخش در مورد طرح عملیاتی رژیم گفت:
رژیم درصدد بود با تسخیر شهر طوز از طریق مزدورانش،قرارگاه حنیف را در تله انداخته و آنگاه با عبور از شهر سلیمانبک از دو محور (یکی جادهٌ اصلی و دیگری از شمال و شرق قرارگاه اشرف) ما را دور زده و در برابرمان ظاهر شود. طرح رژیم این بود که با بهکار گرفتن یک گروه مزدور از اکراد عراقی که از شمال منطقه استقرار نیروهای ارتش آزادیبخش حمله را آغاز کرده بودند و نیز با واردکردن پاسداران از مرزهای ایران و عراق و از جنوب و غرب نیروهای ارتش آزادیبخش با تاکتیک شناختهشده چکش و سندان بهخیال خودشان ارتش آزادیبخش را تار و مار کنند. اما خوشبختانه ما زودتر توانستیم دست بهکار شویم و غروب یکشنبه رزمآوران قهرمان ارتش آزادی سلیمانبک را هم در کنترل خود داشتند…».
سلسله عملیات مروارید
شنبه 18اسفند69:
براساس مشاهدات عینی مجاهدین در سراسر نوار مرزی و اسنادی که از داخل ایران بهدست آمد و شنود مکالمات بیسیمی پاسداران، رژیم خمینی با یک برنامهریزی و طرح مشخص و بسیج تمامعیار سپاه پاسداران درصدد اشغال خاک عراق و کسب حاکمیت در این کشور از طرق مختلف بود. قرارگاههای موسوم به "رمضان"، "نجف" و "انصار"، "لشکر 9بدر" و تیپ موسوم به "مقداد" و کلیهٌ نیروهای تحت امر آنها و نیز سپاه موسوم به حمزه براساس اطلاعات مشخص از دستکم 14معبر ورودی در سراسر مرز ایران و عراق در جهت اجرای توطئهٌ رژیم بهویژه علیه پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی و رساندن مهمات و تدارکات به دیگر مزدوران خمینی فعال شده بودند.
براساس آخرین اطلاعات، محسن رضایی سرکردهٌ سپاه پاسداران رژیم و وحیدی مسئول اطلاعات سپاه پاسداران همراه با نیروی برونمرزی "قدس" در قرارگاه رمضان در شهر کرمانشاه مستقر شده و دستاندرکار نفوذ و اشغال نواحی مختلف عراق هستند. فرماندهی عملیات اشغال خاک عراق بهعهدهٌ محسن رضایی میباشد. در منطقهٌ مرزی خسروی نیز حداقل یک مورد عملیات هلیبرد برای نفوذ دادن مزدوران رژیم به داخل خاک عراق مشاهده شده و برخی نیروهای اعزامشده از سوی رژیم مبادرت به برقرارکردن پایگاههای تاکتیکی در قسمتهای مختلف خاک عراق نمودهاند.
سر و کلهٌ آخوندهای اعزامشده از سوی خامنهای نیز از بصره تا شمال عراق پیدا شده است. دفتر مجاهدین خلق ایران با صدور اطلاعیهیی خاطرنشان نمود:
«مقاومت عادلانهٌ مردم ایران برای صلح و آزادی توجه افکار عمومی و ارگانهای بینالمللی را نسبت به تحرکات و توطئهٌ گستردهٌ رژیم خمینی که هماکنون در سراسر نوار مرزی ایران و عراق ادامه دارد، برمیانگیزد».
یکشنبه 19 اسفند 69
از حوالی ظهر، رژیم خمینی اقدامات گستردهیی را برای تسخیر یکی از پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران در استان مرزی دیالی عراق آغاز نمود. رژیم متعاقباً در سرویس اخبار ساعت 24 خود قصدش را برملا کرد و اعلام نمود که شهر خالص ( نزدیک اشرف در استان دیالی)، سقوط کرده است. حال اینکه ساعتها پیش از شامگاه یکشنبه نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در جبههیی به طول 150کیلومتر که منطقهٌ مزبور را نیز در برمیگرفت گسترش یافته و تلاشهای پاسداران رژیم را خنثی کرده بودند. رزمندگان در یک نوار 150کیلومتری مستقر شده و قوای شکستخوردهٌ آخوندها را ناگزیر از فرار نموده بودند.
دوشنبه 20 اسفند 69
مجاهد خلق رضاکرمعلی از فرماندهان دلیر ارتش آزادیبخش و از کادرهای باسابقهٌ مجاهدین، حین تردد در نوار مرزی هدف سوء قصد مزدوران رژیم قرار گرفت و بهشهادت رسید و همراهان وی نیز مجروح گردیدند. متقابلاً یک واحد ارتش آزادی مهاجمان را پیگیری و ردیابی نموده و به تجمع پاسداران و مزدوران رژیم خمینی در حوالی محل حادثه تهاجم نمود.
چهارشنبه 22 اسفند 69
خامنهای پرده را کنار زد و صراحتاً اعلام نمود: «راه نجات ملت عراق حرکت برای حاکمیت اسلام (یعنی ولایت فقیه خمینی) است». اظهاراتی نشان دهنده مقاصد توسعهطلبانه و تروریستی رژیم در عراق و مؤید اطلاعیههای مجاهدین در همین رابطه بود.
بعدازظهر همانروز رفسنجانی به همراه تعداد کثیری از سرکردگان رژیم از جمله محمدعلی گلپایگانی مسئول دفتر خامنهای و تعداد زیادی از فرماندهان پاسداران با دو پرواز هوایی وارد قرارگاه رمضان درکرمانشاه، محل استقرار فرماندهی عملیات هجوم نیروهای سپاه به داخل خاک عراق شد. که بهمنظور تحت نظر قراردادن عملیات اشغال خاک عراق و تهاجم علیه پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران صورت گرفت.
سفر رفسنجانی به این منطقه توسط رسانههای رژیم با پوش و محمل بازدید از مناطق جنگزده و بازسازی گزارش شد تا ردپای نیروهای رژیم را در خاک عراق برملا نسازد. بنا به گفتهٌ یکی از مقامات رژیم بر همین اساس به رغم کشتهشدن تعداد زیادی از پاسداران تحت امر قرارگاه رمضان، رفسنجانی اعلام اسامی کشتهشدگان رژیم را ممنوع ساخته بود تا بهعنوان «مداخله در امور داخلی عراق» طرح نشود و تنها از آنها بهعنوان «شهدای درگیری با ضدانقلاب» یاد شد.
در همین حال نیروهای سپاه در سرتاسر مرز ایران و عراق از جمله در محورهای عملیاتی خسروی ـ مهران و منطقهٌ خرمشهر و تنومه در دوطرف مرز اقدام به برقراری تعداد زیادی قرارگاه تاکتیکی نمود. پشتیبانی تهاجم بهعهده ٌقرارگاه نجف به فرماندهی مرتضی قربانی مستقر در کرمانشاه بود. این قرارگاه در حال فرستادن نیرو و تدارکات اعم از سلاح و خودرو و قایق موتوری و نان و کنسرو به مزدوران خود بود.
نیروهای سپاه و آخوندهای رژیم در مناطق جنوبی و شمال عراق در رفت و آمد بودند، از جمله آخوند موسوی جزایری امام جمعه اهواز چندین بار به شهر تنومه نزدیک بصره در داخل عراق رفته بود. همچنین براساس اطلاعات بهدست آمده تعداد زیادی از نیروهای رژیم که در درگیریها در داخل خاک عراق زخمی شده بودند بلافاصله به شهر اهواز بازگردانده شدند.
رفسنجانی برای اجرای مقاصد خود علاوه بر کرمانشاه به سرعت خود را به شهرهای سرپل ذهاب و قصر شیرین واقع در چند کیلومتری مرز عراق رساند به بسیج نیرو پرداخت.
به همین منظور سپاه پاسداران رژیم خمینی در پنج قرارگاه اصلی در سراسر مرز ایران و عراق (قرارگاه مرکزی حمزه در شمال غرب، قرارگاه رمضان، قرارگاه نجف در غرب، قرارگاه کربلا در جنوب و قرارگاه قدس) مستقر شده و از 14معبر برای اعزام نیرو و تدارکات به نواحی داخلی عراق برای تهاجم به پایگاههای ارتش آزادی در نوار مرزی ایران و عراق استفاده میکرد.
پنجشنبه 23 اسفند 69
ساعت 9 و 30دقیقهٌ صبح رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران مستقر در قرارگاه «حنیف» پس از 4شبانه روز نبرد، سرانجام توطئهٌ گستردهٌ رژیم خمینی برای محاصرهٌ این قرارگاه از جوانب مختلف را پیروزمندانه درهم شکستند. قرارگاه بزرگ حنیف با مساحت تقریبی 1000کیلومتر مربع در 60کیلومتری خاک ایران در مجاورت استان کرمانشاه واقع شده و از بیابانهای شمالی شهر عراقی کفری (واقع در 226کیلومتری شمال بغداد) آغاز میشود. این قرارگاه که ابتدا چیزی جز بیابان گسترده و زمینهای تپهماهوری بیش نبود، از سال 66 برای تمرینات رزمی مورد استفادهٌ ارتش آزادیبخش قرار داشت و در آن تأسیسات و ساختمانهای زیادی توسط این ارتش ایجاد شده بود.
رژیم خمینی محاصرهٌ قرارگاه حنیف و بهدامانداختن بخشی از نیروهای مقاومت را از ظهر یکشنبه 19اسفندماه از شرق و غرب و متعاقباً از جنوب و شمال این قرارگاه آغاز کرده بود و قصد داشت بهطور همزمان به شهر خالص (در 70کیلومتری شمال بغداد) واقع در استان دیالی عراق نیز نفوذ کند. و یکی دیگر از قرارگاههای ارتش آزادیبخش را هم محاصره کند، اما نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران پیشدستی نمودند و توطئهٌ آخوندها را درهم شکستند. سپس دشمن از جوانب مختلف بر روی قرارگاه حنیف متمرکز گردید، هدف این بود که از شهر طوز (واقع در 200کیلومتری شمال بغداد شمالغربی قرارگاه حنیف) راه را بسته و آنگاه از سه جهت دیگر حلقهٌ محاصره را تکمیل نمایند. رزمندگان ارتش آزادی ابتدا طی چند رشته درگیری کنترل تمامی جادههای غرب قرارگاه حنیف را که شهر طوز در کانون آنهاست، بهدست گرفتند.
شنبه 25اسفند69
حوالی ظهر جمعه چند یکان از نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران مستقر در قرارگاه حنیف که حلقهٌ محاصرهٌ پاسداران و مزدوران اعزام شده از سوی رژیم خمینی را درهم شکسته بودند، در ادامهٌ یک پیشروی 24ساعته در حوالی شهر جلولا در 30کیلومتری مرز ایران و عراق مستقر شدند.
همچنین جمعهشب و صبح شنبه (24 و 25اسفند) نبردهای چند یگان دیگر ارتش آزادیبخش ملی ایران با ایادی رژیم خمینی در حوالی کفری ادامه یافت. در این درگیریها 5مجاهد خلق بهشهادت رسیده و بیش از 20تن دیگر مجروح گردیدند.
بنا به گزارشهای رسیده، جمعه شب به مجرد بازگشت رفسنجانی از سفر چندروزهاش به مراکز فرماندهی نیروهای نظامی رژیم در طول مرز ایران و عراق، شورای امنیت رژیم به ریاست او و با حضور فرماندهان نظامی رژیم تشکیل جلسه داد و راههای ادامهٌ اعزام نیرو و تجهیزات به داخل خاک عراق مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسه ضرباتی که پاسداران و نیروهای مزدور رژیم در شمال شرقی عراق از یگانهای ارتش آزادیبخش ملی دریافت کردند نیز ارزیابی شد.
رادیو رژیم در برنامهٌ خبری ساعت 8 جمعه شب (24اسفند1369) با اعلام خبر تشکیل جلسهٌ شورای امنیت رژیم موضوع جلسه را «بررسی آخرین وضعیت بحران در کشور عراق» اعلام کرد و از «هشدار» شورای امنیت رژیم به «دولت عراق» خبر داد.
گزارشهای دریافتی دیگر حاکی بود که در پی دیدار رفسنجانی از قرارگاهها و نیروهای رژیم خمینی در مناطق مرزی ایران و عراق، عمدهٌ فرماندهان سپاه پاسداران خمینی به مناطق مرزی گسیل شدند. تمرکز اصلی سرکردگان سپاه دشمن در جبههٌ غرب و استان کرمانشاه بود. محسن رضایی سرکردهٌ سپاه پاسداران، احمد وحیدی فرمانده نیروی «قدس» و معاون اطلاعاتی سپاه پاسداران، اکبر دانشیار مسئول مرکز فرماندهی ستاد کل، اصغر کاظمی فرمانده جنگهای نامنظم رژیم، احمد کاظمی مسئول عملیات نیروی زمینی سپاه پاسداران خمینی و رحیم صفوی جانشین محسن رضایی همگی در جبههٌ غرب مستقر شدند. پاسداران مسئول قرارگاه موسوم به نجف نیز در یک قرارگاه تاکتیکی که در مرز خسروی دایر شده بود مستقر شدند. از سوی دیگر تیپهای 32 موسوم به انصارالحسین، 39 نبیاکرم، 80بلال و 59 مسلمبن عقیل بهطور کامل به پادگان قلعهشاهین در جنوب سرپلذهاب در 30کیلومتری مرز ایران و عراق منتقل شدند.تیپ212 حمزه نیز در محور پاوه ـ نوسود مستقر شد.
تیپ11 موسوم به امیرالمؤمنین و تیپ حمزه از لشکر9 بدر بهطور متمرکز از محور عملیاتی مهران وارد خاک عراق شدند.
واحدهای شناسایی تیپهای 59، 39، 80 و 313 (موسوم به تیپ حر) رژیم در این زمان در داخل خاک عراق بودند و پاسداران مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه موسوم به رمضان نیز آنها را همراهی میکردند.
قرارگاه صاعقه سپاه که دستاندرکار عملیات هوایی و هوانیروز بود مجدداً در کرمانشاه دایر شده و هلیکوپترهایش تحت امر قرارگاه نجف قرار گرفتند.
سه فروند هواپیمای747 ترابری بدون وقفه در حال نیرورسانی به قرارگاههای دشمن بودند. پاسدار خاتمی فرمانده عملیات نیروی هوایی سپاه پاسداران خمینی برای کسب تکلیف و آخرین هماهنگیها به تهران رفت.
یکشنبه 26 اسفند 69
درگیریهای چند یکان ارتش آزادیبخش ملی ایران با مزدوران رژیم خمینی در منطقهٌ کفری طی 48ساعت گذشته با شدت تمام ادامه داشت. طی این مدت قرارگاههای رمضان و نجف مستقر در استان کرمانشاه دستاندرکار اعزام ستونهای بزرگ نیرو و تدارکات بودند. ـ شبهنگام ـ در دو درگیری گسترده که یکی از آنها سه ساعت بهطول انجامید،دشمن تلاش کرد با پشتیبانی آتش کاتیوشا و مینیکاتیوشا و خمپارهاندازهای 120 و 82 میلیمتری کار یکانهای ارتش آزادیبخش را به قول خودش «یکسره» کند! این درگیریها با برتری کامل همراه بود. و رزمندگان آزادی در درگیری سهساعتهٌ شب گذشتهٌ خود حماسهٌ تحسینانگیز دیگری از ایمان و شجاعت آفریدند. یک رزمندهٌ مجاهد در جریان تدارکرسانی جبهه به شهادت رسید.
دوشنبه 27 اسفند 69
طی دو شبانهروز گذشته پاسداران و مزدوران محلی رژیم خمینی چند یکان ارتش آزادیبخش ملی ایران را که از جمعه گذشته در حوالی شهر جلولا مستقر شده بودند به شدت زیر آتش گرفتند و اقدام به کمینگذاری در مسیر تردد مجاهدین نمودند.
در آتشباری و درگیری امروز یک رزمندهٌ مجاهد خلق شهید و یکی دیگر از مجاهدین مجروح شد و از سرنوشت دو رزمندهٌ دیگر نیز اطلاعی در دست نیست. متقابلاً یک یکان ارتش آزادیبخش به پاسخگویی اقدام نمود.
به گزارش شهود عینی و اطلاعات موثق دیگر ضمن دیشب و امروز 50خودرو حامل پاسداران رژیم خمینی وارد منطقهٌ کلار شده است. قسمت اعظم این پاسداران با ماشین جیپ از شهر کلار به جانب کفری حرکت نموده و در مقر گمرک و مرکز پلیس و دیگر مراکز اداری شهر مستقر شدند. مرکز تجمع پاسداران خمینی در شهر کلار مرکز استخبارات کلار میباشد. پاسداران رژیم به سلاحهای سنگین مجهزند. این پاسداران که از عنوان «نیروهای اسلامی» استفاده میکنند درخواستشان از مزدوران محلی شناسایی محلهای تجمع و مسیرهای تردد و پایگاههای مجاهدین است. ستونهای تدارکاترسانی و حمل سلاح و مهمات از سوی سپاه پاسداران به جانب خاک عراق از ارتفاعات منطقه مستمراً قابل رؤیت است.
از سوی دیگر در همین روز خامنهای به صحنه آمد و خواستار روی کار آمدن یک حکومت از نوع خمینی در عراق شد.
اظهارات خامنهای در تلویزیون حکومتی، آخرین حلقه از سلسله موضعگیریهای عریان بالاترین مقامات رژیم خمینی در زمینهٌ صدور ارتجاع به عراق و روی کار آوردن یک حکومت قشری از نوع دیکتاتوری قرونوسطایی ایران در عراق بود.
چهارشنبه 29 اسفند 69
یکی از یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران،3مرکز تجمع پاسداران و مزدوران رژیم در منطقهٌ کفری را مورد تهاجم قرار داد.
این مزدوران که با آمادهکردن انواع سلاحها در حال تدارک حمله به محلهای استقرار رزمندگان ارتش آزادیبخش بودند، از این مراکز به عنوان پایگاه عملیاتی استفاده میکردند اما با تهاجم غافلگیرانهٌ رزمندگان ارتش آزادیبخش که طی آن امکان هر واکنشی از مزدوران خمینی سلب گردیده بود، طرح آنها نقش بر آب شد.
پنجشنبه 1 فروردین 70
براساس گزارشهای رسیده از داخل کشور در درگیریهای یک هفتهٌ اخیر بین پاسداران و برخی از یکانهای ارتش آزادی در حوالی شهر کفری، شمار کثیری از قوای دشمن بههلاکت رسیدهاند بهطوریکه فقط یکی از تیپهای شرکتکننده در این درگیری از سپاه پاسداران (تیپ39 موسوم به نبیاکرم) صدها تن کشته و زخمی از خود بهجای گذاشته است. مجروحین این درگیریها از طریق شهر مرزی کلار به داخل ایران منتقل شدهاند.
شنبه 3 فروردین 70
سپاه پاسداران رژیم در یک یادداشت محرمانه به تاریخ 28اسفندماه که برای دفتر خامنهای فرمانده کل قوای رژیم ارسال کرد، اسامی 86تن از پاسدارانی که در درگیری با مجاهدین در حوالی کفری کشته شدهاند را به اطلاع وی رساند. در این یادداشت آمده بود که اسامی سایر پاسدارانی که در این درگیریها بههلاکت رسیدهاند پس از شناسایی و لیستبرداری نهایی ارسال خواهد شد. این یادداشت تعداد تلفات رژیم در جریان درگیریهای اخیر را «صدها تن» برآورد میکرد. این تلفات متعلق به تیپهای 59 «مسلمبنعقیل» و 39 «نبیاکرم» سپاه پاسداران بود.