حزب دمکرات کردستان جدائی یا اخراج از شورای ملی مقاومت ایران

برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:

« دموكراسي خيانت‌شده

دبيرخانهٌ شوراي ملي مقاومت 

ارديبهشت 1374 »

درگزارش وزارت خارجه در مورد مجاهدین؛ به‌نحو كين‌توزانه‌يي مدعي است «شوراي ملي مقاومت كه زماني ائتلاف مناسبي بود، بسياري از گروههاي مقاومت كه در سال‌1360 به‌آن پيوسته بودند، در دههٌ‌1360 به‌دليل مخالفتهاي خود با روشهاي ديكتاتور‌مآبانهٌ رجوي و تصميم يك‌جانبهٌ وي براي اتحاد با عراق، اين سازمان را ترك كردند».‌

 وزارت خارجه امریکا با تکیه بر «خروج بنی صدر و حزب دموكرات كردستان از شورا» به‌دروغ ادعا كند كه «روشهاي ديكتاتور‌‌مآبانه» و «تصميم يك‌جانبه براي اتحاد با عراق» منجر به «يك خروج جمعي»! شد‌.

اولين تحريف واقعيتها اين است كه نه بني‌صدر و نه حزب دموكرات، هيچ‌كدام از شورا «خارج» ‌نشدند، بلكه هر‌دو به‌دليل نقض اساسنامه و برنامهٌ شورا كه نقض حقوق دموكراتيك همهٌ اعضاي شورا محسوب مي‌شود، با تصويب كليهٌ اعضا، از اين شورا اخراج شدند. «خروج جمعي» و «تصميم يك‌جانبه براي اتحاد با عراق» به‌عنوان دليل«خروج» اعضا نيز به‌هيچ‌وجه صحت ندارد. ادعاي وزارتخارجه آن‌قدر بي‌پايه است كه فراموش كرده‌ که مدتها قبل از اين‌كه آقاي رجوي در سال‌1361 با طارق عزيز در پاريس ديدار كند، يا در سال‌1365 به‌عراق برود، حزب دموكرات کردستان ایران؛ در عراق مستقر بود و با دولت اين كشور مراودات فعالي داشت. از اينها گذشته، بر‌اساس كدام منطق، اخراج يا خروج يك يا چند عضو از يك ائتلاف سياسي بيانگر غير‌دموكراتيك بودن آن مي‌باشد. اگر همين منطق را به دولت آمريكا بسط دهيم، تنها طي دو‌سال گذشته شماري از بالاترين مقامهاي دولت، چه به‌دلايل شخصي يا به‌دليل اختلاف‌نظر با رئيس جمهور، مقامهاي خود را ترك كرده يا كنار گذاشته شده‌اند. آيا اين امر بيانگر عدم دموكراسي در دولت آمريكا مي‌باشد؟ هم‌چنين موارد متعددي وجود داشته كه افراد يا جريانهايي از حزب جمهوريخواه  يا دموكرات، به‌دليل اختلاف نظر با ساير اعضا و رهبري حزب، پلاتفرمهاي خود را تشكيل داده يا حتي از حزب خارج شده‌اند. آيا اين بيانگر نبودن دموكراسي يا وجود ديكتاتوري در درون اين احزاب مي‌باشد؟

حزب دموكرات كردستان ايران 

وزارت خارجه، براي غير‌دموكراتيك خواندن شوراي ملي مقاومت، به يك نامهٌ حزب دموكرات كردستان ايران (شاخهٌ قاسملو)‌ خطاب به اين وزارتخانه اشاره مي‌كند كه مدعي است «با‌توجه به تجربهٌ عملي‌مان با مجاهدين در سالهاي‌1360 تا 1365 و رفتار آنها در قبال اپوزيسيون دموكراتيك ايران، معتقديم كه مجاهدين يك سازمان غير‌دموكراتيك و‌سكتاريستي است كه نمي‌تواند براي پايبندي به تمايلات دموكراتيك مردم ايران، مورد اعتماد قرار گيرد».

براي روشن شدن حقيقت و اين‌كه منظور از تجربهٌ عملي «غير‌دموكراتيك و سكتاريستي» با مجاهدين چيست، ناگزير بايستي تاريخچهٌ مناسبات حزب دموكرات با مجاهدين و شورا را، مرور كرد.

در انتخابات رياست‌جمهوري سال‌1358، حزب دموكرات نيز مانند ساير احزاب و گروههاي كرد ايراني، مسعود رجوي را به‌عنوان كانديداي اپوزيسيون دموكراتيك معرفي كرد. آقاي قاسملو به‌عنوان دبير‌كل حزب دموكرات، از اين پس مجاهدين و شخص رجوي را «برادر بزرگتر» خود خطاب مي‌كرد و خواهان اين بود كه مجاهدين در محل استقرار حزب دموكرات، نمايندگي و تردد بيشتر داشته باشند. پس از شروع مقاومت مسلحانه، تعدادي از مجاهدين، در تيرماه60، به محل دفتر سياسي حزب دموكرات در منطقه مرزي غرب ايران رفتند. مجاهدين قبل از استقرار فرستنده‌هاي راديويي خود، به مدت 9‌ماه از فرستندهٌ كوچك اين حزب براي پخش پيامها و برنامهٌ راديويي خود استفاده مي‌كردند. در عوض نفس حضور مجاهدين در اين منطقه براي حزب دموكرا‌ت، پشتوانهٌ سياسي بسيار ذيقيمتي بود و قاسملو از آن به‌غايت استقبال مي‌كرد.

حزب دموكرات در مهرماه60، بلافاصله پس از اعلام برنامهٌ دولت موقت توسط آقاي رجوي، به شوراي ملي مقاومت پيوست و آن را «آلترناتيو منحصر به‌فرد» شناخت.

 از آن پس، قاسملو در كليهٌ موضعگيريهاي خود، پيوستن حزب دموكرات به شوراي ملي مقاومت و به‌خصوص پيوند اين حزب با مجاهدين را اسباب سربلندي و افتخار و خواستهٌ عمومي مردم كردستان مي‌دانست. 

در پيام دبيركل حزب دموكرات در سال‌1362، به‌مناسبت دومين سالگرد تأسيس شوراي ملي مقاومت، آمده است:

 «‌تأكيد بر اين‌كه شورا تنها آلترناتيو دموكراتيك است، شعار نيست، واقعيت است چرا كه پس از دو‌سال، هيچ آلترناتيو ديگري به‌چشم نمي‌خورد و سر‌هم‌بنديهاي ساخته و پرداختهٌ سلطنت‌طلبان را، كه به‌دستور آمريكا صورت مي‌گيرد، نمي‌توان آلترناتيو ناميد. نخست آن‌كه، روند تاريخ و مبارازات خونين سالهاي گذشته، سلطنت را براي هميشه در ميهن ما مدفون نموده است. دوم آن‌كه،  "سلطنت"‌يا "سلطنت مشروطه"، آلترناتيو دموكراتيك نمي‌تواند باشد… اهميت شورا از آغاز تشكيل آن، در اين واقعيت نهفته بود كه نيروي اصلي آن را سازمان مجاهدين خلق تشكيل مي‌داد؛ سازماني كه شجاعانه عليه رژيم خميني قيام كرده بود؛ سازماني اصيل كه از بطن جامعه بيرون آمده و گذشته‌يي انقلابي را پشت‌سر گذاشته بود؛ سازماني كه درك كرده بود سرنگوني رژيم خميني جز از راه مبارزهٌ مسلحانه، به‌عنوان شكل محوري مبارزه، ممكن نيست. وجود سازمان مجاهدين خلق در شوراي ملي مقاومت، ضامن آشتي‌ناپذيري شورا با رژيم خميني بود؛ ضامن اين حقيقت بود كه شورا آلترناتيوي است انقلابي و سر سازش با رژيم آخوندها را ندارد».

در شهريور62، به‌دنبال اعلام نقطه‌نظرات سازمان مجاهدين پيرامون خود‌مختاري براي مردم كردستان در چارچوب تماميت ارضي ايران ، دبير‌كل حزب دموكرات در نامه‌يي به‌مجاهدين (19‌شهريور 62)، آنرا «موجب خوشحالي اعضاي حزب دموكرات كردستان ايران و  همهٌ مردم كردستان» توصيف كرد و تصريح نمود كه اين موضعگيري، «در تقويت شوراي ملي مقاومت به‌مثابه تنها آلترناتيو دموكراتيك نقش مؤثري خواهد داشت». به‌دنبال آن در 7‌مهر‌62، دفتر سياسي حزب، طي بيانيه‌يي ضمن قدرداني از نقطه‌نظرهاي مجاهدين، افزود: 

«اعلام اين نقطه‌نظرها پاسخ دندان شكني است به همهٌ آنهايي كه مجاهدين را نشناخته و گمان مي‌برند كه مجاهدين فقط به‌عنوان تاكتيك، مسألهٌ خودمختاري را مطرح مي‌كنند و در باطن به حق تعيين سرنوشت خلقها اعتقاد ندارند».

در مصاحبه با راديو صداي كردستان (24‌آذر‌62)، قاسملو اذعان كرد كه «سازمان مجاهدين خلق در جريان بحث و مذاكره در مورد اين طرح خودمختاري كردستان، به‌حق، نقش چشمگيري داشت و زحمت زيادي متحمل شد تا اين طرح، كه به اين ترتيب به تصويب رسيده است، پذيرفته شود». چند‌ماه بعد در فروردين63، حزب دموكرات كردستان ايران بيانيه‌يي را به‌همراه ساير اعضاي شورا امضا كرد كه هم‌چنان بر شوراي ملي مقاومت به‌عنوان تنها آلترناتيو دموكراتيك تأكيد دارد و در‌رابطه با سياست صلح شورا تصريح مي‌كند كه :

«شوراي ملي مقاومت، مايل است بار ‌ديگر اعلام كند، گامهايي كه تاكنون در اين راه برداشته شده‌است (ملاقات مسئول شوراي ملي مقارمت با نايب نخست‌وزير عراق، تهیه يك طرح صلح و تلاش براي به‌تصويب رساندن آن در مجامع و سازمانهاي بين‌المللي، آكسيونهاي ويژه تبليغ صلح در ايران، فراخواندن سربازان به‌ عدم اطاعت از عمّال جنگ‌طلب خميني و رها‌كردن جبهه‌هاي جنگ براي پيوستن به نيروهاي مقاومت و درخواست قطع بمباران شهرها و روستاهاي كشور)، نه‌تنها كاملاً مورد تأييد، بلكه شايان تحسين هستند . شوراي ملي مقاومت، به‌عنوان تنها آلترناتيو دموكراتيك، با توجه به برنامهٌ شورا و دولت موقت، در آينده نيز براي پيشبرد طرح صلح خود، بر‌اساس حفظ منافع و مصالح ملت ايران، از هر‌گونه كوشش و ابتكاري كه به‌سود مردم ايران تشخيص دهد، دريغ نخواهد كرد. شوراي ملي مقاومت، سياست دفاع پيگير از صلح را، عين ميهن‌دوستي و داراي محتواي پيشرو و انساني مي‌داند».

در تاريخ 6‌مهر‌63، حزب دموكرات كردستان، همراه با ساير اعضاي شورا، بيانيه‌يي را تصويب و امضا كرده که به‌صراحت پاسخ اتهامهاي امروزي وزارت خارجه را مي‌دهد. در قسمتي از اين بيانيه آمده است:

 «ادعاي اين‌كه شورا وجود خارجي ندارد و اگر چيزي به اين‌نام هم وجود دارد به‌طور عمده "آلت دست مجاهدين" است، ادعاي تازه‌يي نيست. مدتهاي مديدي است كه هم ضدانقلاب مغلوب و هم آقاي بني‌صدر و روزنامهٌ ناشر افكار او، اين دروغ بزرگ را تكرار مي‌كنند. آن‌چه خوب است هموطنان از بابت زندگي دروني شوراي ملي مقاومت بدانند، آن است كه:

اولاً: به‌رغم تمامي سمپاشيهاي نشريهٌ نامبرده، شورا تاكنون هيچ تصميم سياسي نگرفته است كه بلافاصله آن را به اطلاع مردم نرسانده باشد.

ثانياً: آن كه در شورا به‌ناحق از موقعيت استثنايي و امتياز ويژه برخوردار بود، شخص آقاي بني‌صدر بود كه با رويهٌ "يك‌بام و دو‌هوا"، هم رئيس جمهور شورا بود و هم هيچ‌گاه هيچ تعهد و التزامي نسبت به اين شورا و امضاي خود در پاي برنامه و مصوّبات آن احساس نكرد.

 مسئول شوراي ملي مقاومت به همين سبب، نظر به انعطافهاي زياده از‌حد و ملاحظات فوق‌العاده‌يي كه از آغاز تشكيل شورا براي حفظ شئونات آقاي بني‌صدر معمول مي‌داشت، بارها مورد اعتراض اعضاي شورا قرار گرفت. با اين‌همه در اعتماد اعضاي شوراي ملي مقاومت نسبت به مسئول شورا هيچ‌گاه ذره‌يي خلل وارد نيامد. مسئول شورا هيچ‌گاه هيچ مذاكرهٌ سياسي با آقاي بني‌صدر نكرد كه آن‌را به اطلاع شورا نرساند و شورا هيچ تصميمي نگرفت كه مسئول شورا آن را به مرحلهٌ عمل در‌نياورد، چه‌رسد كه خلاف آن را عمل كند. بنابراين، ادعاي "زد‌و‌بند"هاي خصوصي مسئول شورا با آقاي بني‌صدر، هرچند شايد آرزوي قلبي گردانندگان روزنامهٌ ناشر افكار آقاي بني‌صدر بود، سراسر كذب‌محض است».‌

اما در همان‌سال، حزب دموكرات به‌خصوص وقتي كه مبارزه طولاني‌تر شد، به‌تدريج زمزمهٌ مذاكره با رژيم خميني را آغاز كرد، و اول‌بار اين موضوع را با آقاي ابراهيم ذاكري، نمايندهٌ وقت مجاهدين در كردستان، در‌ميان گذاشت و گفت:

«اگر مجاهدين تضمين مي‌دهند كه طي شش‌ماه، رژيم را سرنگون كنند و شوراي ملي مقاومت را روي كار بياورند، در اين صورت ما هم تا شش‌ماه مذاكراتمان را با رژيم متوقف مي‌كنيم، والا ما نمي‌توانيم 25سال مبارزه كنيم».

ورود به مذاكره با ديكتاتوري مذهبي‌ــ‌تروريستي آخوندها، نقض آشكار ضوابط شوراي ملي مقاومت بود. خود حزب در گذشته بارها تأكيد مي‌كرد كه :

«‌شورا بايد در پياده كردن اصولي كه پذيرفته است، پيگير باشد. هرگونه عدول يا انحراف از اين اصول، موجب بي‌اعتباري شورا خواهد شد… بدون ترديد راز موفقيت، در احترام به تعهد متقابل و وفاداري به اصولي كه از سوي شورا پذيرفته شده و كوشش در پياده كردن آنها، نهفته است».

واقعيت اينكه در مهر62، حزب دموكرات از آخرين مناطق و روستاهاي مرزي غرب ايران، توسط قواي سركوبگر رژيم خميني، عقب رانده شد و ناگزيردرخاك عراق مستقرگرديد. بنابراين،اين حزب كه عمدهٌ قوايش پيشمرگان چسبيده به زمين (و نه جنگجويان شهري) بودند، در اثر فقدان زمين، توانايي خود را به ميزان زيادي از دست داده و رهبريش روحيهٌ خود را به‌كلي باخته بود، و تنها چاره را در كنار آمدن با آخوندها مي‌ديد.

نخستين‌بار نشريهٌ «كوردستان»، ‌ارگان حزب دموكرات، در شهريور63 از گفتگوهاي بين اين حزب با مأموران رژيم خميني خبر داد. اين امر بلا‌درنگ در جلسهٌ شورا محكوم و توسط مسئول و شماري از اعضاي شورا به قاسملو تذكر داده شد. ولي چون اين تذكرات مؤثر واقع نشد، سرانجام مجاهدين در اطلاعيهٌ 12آبان63 خود (نشريهٌ مجاهد، شمارهٌ 227)، موضوع را به‌شدت محكوم و خواهان «پايبندي متقابل» بر «التزامات مشترك»‌در چارچوب شوراي ملي مقاومت گرديدند.

پس از آن نيز، مسئول و اعضاي شورا منتهاي تلاش خود را براي بازداشتن حزب دموكرات از رفتن به جانب رژيم خميني و آلوده شدن به ننگ اين رژيم به‌كار بردند. ‌نامه‌نگاريها و صورتجلسه‌هاي شورا در اين رابطه،  همگي موجود و قابل انتشار است و كمترين جاي ابهامي باقي نمي‌گذارد.

در جلسهٌ 17ديماه63 شورا، «اعضاي حاضر در اجلاس مزبور، به‌استثناي حزب دموكرات… مذاكرهٌ سياسي با رژيم خميني را محكوم و آن را خلاف التزامات امضا‌شدهٌ ‌شورايي دانستند».

آقاي رجوي در جلسهٌ 17ديماه63، در برابر كليه اعضاي شورا به آقاي قاسملو به عنوان دبيركل حزب دموكرات كردستان ايران گفت كه اگر مشكل اين حزب كمبود سلاح يا كمبود پول ‌كه از سوي آقاي قاسملو مطرح مي‌شود‌؛ است و اگر اين عوامل باعث زانو زدن در مقابل آخوندها شده، مجاهدين حاضرند حتي نان شب خود را نيز با او نصف كنند. و بلادرنگ، به‌عنوان حسن‌نيت، مقرر کرد كه مجاهدين مقداري سلاحهاي انفرادي خود را به حزب آقاي قاسملو بدهند.‌اما قاسملو در كمال شگفتي و در برابر كليهٌ اعضاي شورا، ابتدا خاطر‌نشان نمود كه، به‌جاي تفنگهاي خودكار دسته‌چوبي، خواهان تفنگهاي خودكار دسته‌فلزي است! و بعد هم گفت ترجيح مي‌دهد كه به‌جاي اين سلاحها پول نقد دريافت كند. آقاي رجوي گفت فعلاً يكصدهزار فرانك همراه با يك نقشهٌ ايران به او داده شود كه كليشهٌ رسيد آن‌ را، كه چند‌روز بعد توسط نماينده آن روز حزب دموكرات كردستان ايران در فرانسه داده شده است،  در زير مي‌بينيد.

اما يك هفتهٌ بعد، قاسملو  پول را پس فرستاد و كاملاً‌روشن شد كه نداشتن پول و سلاح، بهانه‌يي بيش نيست، به‌خصوص كه قاسملو اكنون از «حق استقلال حزب»‌ براي ايجاد رابطه و گفتگو با رژيم خميني دم مي‌زد.

با اين‌همه، مسئول شورا در پيام 22‌بهمن‌63 گفت: 

«از حزب دموكرات كردستان ايران، صميمانه و صادقانه و خاضعانه درخواست مي‌كنم كه به‌حرمت خون همهٌ شهداي خلق، به‌ويژه پيشمرگان دلير كردستان كه توسط رژيم خميني به شهادت رسيده‌اند، صراحتاً عدم تجديد هرگونه مذاكره سياسي با دشمن ضد‌بشري را در‌حال و آينده اعلام دارد… صميمانه آرزومندم حزب هم‌پيمان ما؛ ‌حزب دموكرات‌؛ با تحريم قاطعانهٌ مذاكرهٌ سياسي با رژيم نامشروع خميني… وسايل رفع اختلافات في‌مابين را فراهم نمايد».‌

اما متأسفانه هيچ‌كدام از اين درخواستها به نتيجه نرسيد و سرانجام شوراي ملي مقاومت در فروردين64؛ ‌پس از شش‌ماه گفتگوي بي‌نتيجه با اين‌حزب‌؛ به‌اتفاق آرا به همكاري با حزب دموكرات كردستان ايران، به‌دليل «مذاكرهٌ سياسي با رژيم خميني (كه)‌مخالف مادهٌ يك اساسنامهٌ شورا بوده و به‌عنوان نقض اساسي موجوديت شورا، نافي عضويت در اين شورا محسوب مي‌شود»، خاتمه داد و اين حزب را از شورا اخراج نمود.

جالب توجه است كه قاسملو هرگز نمي‌خواست از شورا اخراج شود، بلكه نهايت تلاشش اين بود كه در عين مذاكره با رژيم خميني، از مزاياي عضويت در شورا نيز برخوردار باشد، چرا كه به‌خوبي مي‌دانست كه هيچ‌گاه متحداني مانند مجاهدين و ديگر اعضاي شورا نخواهد يافت.

يك نشريهٌ فارسي‌زبان در خارج كشور، همان زمان نوشت:

 « اين به‌اصطلاح دفتر سياسي حزب دموكرات، هم خدا را مي‌خواهد، هم خرما را! هم مي‌خواهد رژيم جمهوري‌اسلامي را براندازد و مذاكره با آن را بي‌فايده مي‌داند، هم مذاكره را مفيد تشخيص مي‌دهد و حاضر است قصد براندازي را كنار بگذارد. و در اين‌ميان چنان‌كه گويي يادش رفته است شعارش دموكراسي براي ايران و خودمختاري براي كردستان بوده… و نيز در حالي كه سعي دارد اين‌طور وانمود كند كه با‌وجود از دست دادن مناطقي كه در اختيار داشته هم‌چنان از موضع قدرت حرف مي‌زند، اشارات متعددي حكايت از آن دارد كه اين تمايل به مذاكره بيشتر ناشي از ضعفي است كه به‌خاطر نابرابري قوا، براي جنگاوران كرد حاصل شده است و نوميدي از پيروزيهاي نظامي است كه دفتر سياسي حزب دموكرات را به اين نتيجه رسانيده كه بايد به هر‌قيمتي كه شده، راه مذاكرات سياسي را بگشايد».

ضمناً به‌گواهي صورتجلسه‌هاي شورا،‌آقاي قاسملو از بدو استقرار در خاك عراق، به‌طور مستمر‌ از مسئول شورا مي‌خواست تا به عراق برود. وي هم‌چنين به‌اصرار از مجاهدين مي‌خواست تا آقايان ادريس و مسعود بارزاني، رهبران كردهاي عراقي كه در آن‌سالها در غرب تهران به‌سر مي‌بردند، از ميان برداشته شوند، امّا هر بار با مخالفت جدّي آقاي رجوي روبه‌رو مي‌شد. 

 قاسملو در سالهاي عضويتش در شورا، پيوسته از مجاهدين خواهان كمكهاي مادي و تسليحاتي و فني و تبليغاتي و پزشكي بيشتر مي‌گرديد كه مجاهدين در حد امكانات خود دريغ نمي‌كردند و آن را از وظايف خود مي‌شمردند كه برخي اسناد آن ضميمه است.

در يكي از اين اسناد صادق شرفكندي، دبيركل اين حزب پس از ترور قاسملو، ‌كه آن موقع نفر شمارهٌ 2 حزب دموكرات بود، به تاريخ 26‌فروردين‌63، با امضاي سعيد بدل «به نمايندگي از سوي رفقاي رهبري و همهٌ اعضا ‌و هواداران حزب دموكرات كردستان ايران به‌ويژه پرسنل راديو، از همكاري و مساعدتهاي بي‌دريغ قريب به دوسالهٌ سازمان مجاهدين خلق ايران… از صميم قلب اظهار سپاسگزاري و امتنان» ‌مي‌نمايد. چرا كه همين مجاهدين «غير‌دموكراتيك و سكتاريست» امروزي، براي مدت طولاني به پخش برنامهٌ راديويي روزانهٌ اين حزب مبادرت مي‌كردند.

واقعيت اين بود كه هم‌چنان كه آقاي عبدالله حياكي مشهور به ماموستا عبدالله (جانشين كنوني دبيركل اين حزب) در همان زمان، در نامهٌ مورخ اول آبان62، به مجاهدين نوشت، حزب در اين دوره، به‌جز راديو مجاهد، «امكان ديگري براي پخش برنامه‌هاي صداي كردستان»‌نداشت.

در دو سند ديگر، رسيدهاي 400هزار فشنگ كلاشنيكف و بيست‌هزار فشنگ كلت را نشان میدهد.

در سند ديگر، توسط كميتهٌ آرارات حزب، «از زحمات فراوان و بي‌همتا»ي مجاهدين «در جهت معالجه و مداواي بيماران و زخميها به‌ويژه در امر آموزش امدادگران»‌قدرداني مي‌كند.

در دو سند ديگر، دريافت 34‌كارتن دارو و وسايل مختلف پزشكي گواهي مي‌شود.

در سند ديگر، كه نمونهٌ آن فراوان است، دريافت يك ميليون تومان پول در سال‌62 (حدود 30هزار دلار به‌نرخ برابري دلار و تومان در آن زمان) گواهي مي‌شود.

امّا بالاتر و مهمتر از همهٌ اينها، حمايت سياسي مجاهدين و ديگر اعضاي كنوني شورا، از حزب دموكرات، حتي قبل از تأسيس شورا در برابر تهاجمات رذيلانهٌ سياسي خميني و رژيمش بود.

آقاي رجوي در اولين سخنراني خود بعد از حاكميت خميني در بهمن57، به‌دفاع از حقوق مردم كردستان ايران و ضرورت رفع ستم مضاعف از آنها پرداخت. و به‌رغم همهٌ تهديدها و چماقداري آخوندها عليه مجاهدين، اين مجاهدين بودند كه به‌عنوان تنها نيروي بزرگ سراسري و مسلمان و دموكراتيك، ضرورت دفاع از حقوق مردم كردستان را به ميان وسيعترين اقشار مردم ايران بردند. خميني كه فتواي قتل رهبران كرد را صادر كرده بود، ازحمايت مجاهدين از كردها به‌شدّت عصباني بود و تقاص آن را از مجاهدين در ساير زمينه‌ها مي‌گرفت. 

بنابراين كاملاً روشن است كه موضوع اختلاف حزب دموكرات كردستان و شوراي ملي مقاومت، آن‌طور كه وزارت خارجه مي‌خواهد وانمود كند، بر سر «‌غير‌دموكراتيك»‌بودن شورا نبود. اختلاف بر سر كنار آمدن با ديكتاتوري مذهبي‌ــ تروريستي آخوندها از سوي  حزب دموكرات و پافشاري شورا براي سرنگوني رژيم و برقراري دموكراسي در ايران بود. به‌نظر مي‌رسد كه اختلاف اصلي وزارت خارجه با مقاومت ايران نيز، پذيرفتن اين «‌پديدهٌ ابدي» است، و مذاكره با آن، كه مورد نظر اين وزارتخانه مي‌باشد از يك‌سو، و پافشاري شوراي ملي مقاومت براي جايگزين كردن اين  ديكتاتوري با يك دموكراسي پلوراليستي از سوي ديگر مي‌باشد. گواه اين حقيقت، ترور تأسف‌بار قاسملو در وين بر سر ميز مذاكره با رژيم خميني است.

 دبير‌كل جناح انشعابي، «حزب دموكرات كردستان ــ رهبري انقلابي»، بعدها فاش ساخت كه يكي از نزديكان قاسملو گفته بود كه او، براي مخالفت با مجاهدين، مدتهاست كه با رژيم معامله كرده و به توافق رسيده است».در اين‌جا نيز داستان مشابه است. ضديت و دشمني با مجاهدين و شوراي ملي مقاومت، مبين سازش و نزديكي با رژيم خميني است.

البته آقاي رجوي به قاسملو و گروهش يادآور شده بود، «آرزو مي‌كنم كه دور شدن حزب دموكرات از ما، انشاءالله كه حد و حدودي داشته باشد و خلاصه مذاكره‌جويي با رژيم خميني پيامدهاي بعدي را بر اين حزب باز نكند. هر‌چند هم كه حزب به‌ما، برچسبهاي بيشتري بزند و حمله بكند، من در اين آرزوي خيرخواهانه  تجديد نظر نخواهم كرد چرا كه به‌هيچ‌وجه آيندهٌ بدي را براي آنها نمي‌خواهيم».

هم‌چنين مجاهدين تأكيد كردند كه مذاكره با اين رژيم، هيچ دستاورد و آينده‌يي نخواهد داشت و اي‌بسا كه پاسداران و آخوندها، در اثناي اين مذاكرات، توطئه‌هايي را به اجرا دربياورند. امروز نه‌فقط قاسملو، بلكه دبيركل بعدي اين حزب نيز توسط رژيم خميني ترور شده و صحت نقطه‌نظرهاي مقاومت ايران، مُهر تأييد خورد.

شوراي ملي مقاومت هم‌چنين درگيريهاي مسلحانهٌ حزب دموكرات و كومله (يك گروه ديگر كرد ايراني) و كشتار بي‌دريغ اسيران جنگي يكديگر و انواع اخّاذيهاي اين گروهها از مردم عادي را، محكوم مي‌نمود. لكن اسباب تعجب بود كه به‌رغم همهٌ اينها، آقاي قاسملو وقتي پايش به اروپا مي‌رسيد، يكسره «دموكراتيك»‌ مي‌شد و لباس جديدي به تن مي‌كرد.

در داخل حزب دموكرات كردستان ايران نيز، آن‌چنان كه دوستان پيشين خود آقاي قاسملو از بهار‌1367 به تفصيل افشا نموده‌اند، سياست مذاكره و كنار آمدن با رژيم خميني با روابط به‌غايت غير‌دموكراتيك توأم بود، زيرا بسياري از مسئولان قديمي و چهره‌هاي شناخته شدهٌ حزب با آن مخالف بودند. هم‌چنان كه گروههاي زيادي از مردم عادي نيز در نامه‌هايي كه به‌طور مستمر ‌براي آقاي رجوي مي‌فرستادند، مخالفت خود را با اين سياست ابراز مي‌كردند (نامه‌ها در دبيرخانهٌ شوراي ملي مقاومت موجود است، اما به‌خاطر حفظ امنيت هموطنان كرد، از كليشهٌ آنها خودداري مي‌كنيم.

به‌هرحال قاسملو و همدستانش در حزب، مخالفان مذاكره را به‌تدريج كنار گذاشتند. آن‌طور كه منشعبان حزب بعدها افشا كردند، قاسملو در سال‌1366، كنگرهٌ اين حزب را مجبور به رأي دادن به يك ليست ثابت براي انتخاب اعضاي دفتر سياسي كرد كه شامل افرادي بود كه با سياست نزديكي و مذاكره با رژيم خميني موافقت داشتند. به‌دنبال همين كنگره، 15‌تن از اعضاي رهبري حزب انشعاب كرده و «حزب دموكرات كردستان ايران رهبري انقلابي» را تشكيل دادند. 

در پايان اين مبحث ذكر اين نكته را ضروري مي‌يابيم كه سازشكاري و تسليم‌طلبي قاسملو در برابر رژيم آخوندها، خود او را در چشم آنها بسيار حقير كرد. به‌طوري كه پس از آتش‌بس در جنگ ايران و عراق، كه قاسملو را به‌نحو خام‌خيالانه‌يي به‌طمع ميانه‌رو شدن رژيم انداخته بود و او در  راديو بي.بي.سي،  داد‌سخن مي‌داد كه چرا كسي از جانب رژيم براي مذاكره با او نمي‌آيد؟ يكي از فرماندهان سپاه پاسداران در كردستان، به او جواب داد كه خريدارش نيستند، اما هر كس كه مي‌خواهد مي‌تواند «به آغوش اسلام بازگشته و امان‌نامه بگيرد»! (12مرداد).