برگزیده و خلاصه شده ازکتاب:

 « ارتش آزادیبخش ملی ایران خرداد 13۷۴»

پس از عملیات کبیر فروغ جاویدان، بسیاری می‌گفتند که برای ارتش آزادیبخش دیگر فرصتی باقی نمانده‌ است. چرا که جنگ ایران و عراق به پایان رسیده، آتش‌بس برقرار‌شده و به زودی با امضای قرارداد صلح بین دو کشور، عمر استراتژیک ارتش آزادیبخش به پایان خواهد رسید. اما این تنها مقاومت ایران بود که به یمن برخورداری از رهبری پاکبازش می‌گفت: ارتش آزادیبخش موجودی زائده‌یی از جنگ ایران و عراق نبود که اکنون با آتش‌بس ذوب شود. کما این‌که «فروغ جاویدان» گواه صادق این مدعا بود. «فروغ جاویدان» با صدای رسا گفت: ولو جنگ خمینی با عراق تمام شده باشد اما مقاومت مردم ایران برای سرنگونی خمینی بدون هیچ درنگ و تأمل و تردید به قوت خود باقی است.

پس از آتش‌بس و سرکشیدن جام زهر توسط خمینی، زمان به سود مقاومت و به زیان رژیم خمینی به پیش خواهد رفت. 

اما یک نتیجه‌گیری مهم به‌مثابه بزرگترین رهنمود «فروغ جاویدان» خود را نشان می‌داد:

«باید با تمام قوا و بدون از دست دادن کمترین فرصت، ارتش آزادیبخش را برای شلیک نهایی آماده کرد. باید با استفاده از تمامی تجربه‌های فروغ جاویدان، کیفی‌ترین ارتش ممکن را آفرید.» ارتشی که قطعاً، رژیم خمینی را سرنگون خواهد کرد!

‌و از این‌جا بود که آفرینش ارتش « مریم » آغاز شد. معمار ارتش آزادیبخش مریم رجوی به فرماندهان و رزمندگان گفت: برای پیاده کردن همهٌ تجربه‌های «فروغ» حتی یک لحظه را از دست ندهید. خواهر مجاهد عذرا علوی‌طالقانی جانشین کنونی فرمانده کل ارتش آزادیبخش می‌گوید: خواهر مریم برای آن‌چه  آغاز کرده بود‌ هیچ‌گونه مانع و تضاد غیر‌قابل حلی را به رسمیت نمی‌شناخت. او مثل سیلی خروشان به‌پیش می‌رفت و به‌پیش می‌تاخت.

برای ساختن کیفی‌ترین ارتش به:

کیفی‌ترین رزمندگان 

زبده‌ترین فرماندهان

مؤثرترین سلاح

بالاترین سطح آموزشی

کارآمدترین سازماندهی 

کیفی‌ترین فرماندهی 

و کیفی‌ترین مناسبات نیاز بود

بنابراین بایستی جدی ترین تلاش به‌صورت موازی در تمامی بخشها و جنبه‌ها و در تمامی یکانها و ستادها هم‌چون خونی تازه در رگهای ارتش آزادی جاری می‌شد. ارتشی که بایستی هر لحظه آماده و گوش به‌زنگ هم باشد؟! و بدین‌گونه تلاشی فشرده با شعار «می‌توان و باید» آغاز شد. این تلاش اگرچه هدف نهاییش پرش به سوی تهران بود اما در عین حال شرط ضروری و اجتناب‌ناپذیر بقای ارتش آزادیبخش در توفان سهمگین حوادث جنگ خلیج فارس و زیر فشرده‌ترین بمباران تاریخ و بلافاصله بعد از آن در مواجهه با توطئه‌ها و تهاجمهای گستردهٌ رژیم و مزدورانش پس از این حوادث بود.

از «فروغ» تا «مروارید»

 یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات کبیر فروغ جاویدان؛ به تائید رسیدن نظریهٌ نظامی «پرش و نفوذ به عمق استراتژیک» بود. این تاکتیک برای اولین بار در عملیات چلچراغ منتها در عمقی محدود به میدان عمل وارد شد و در فروغ جاویدان در ابعاد گسترده‌یی به‌کار گرفته شد. برای پیاده کردن این تاکتیک در عملیات بعدی ارتش آزادیبخش، مناسب‌ترین و کار‌آمد‌ترین سلاح برای ارتشی که قاطعانه قصد دارد از تاکتیک نفوذ به عمق استراتژیک استفا‌ده کند، سلاح «تانک» است؛ «تانک» شاخص سلاحی است که هم‌زمان دو مزیت «سرعت» و دیگری «قدرت آتش» را دارد و ارتش آزادیبخش بایستی یک ارتش زرهی بشود.‌ چرا که باید با سرعت به سمت قلب لشکر تهاجم کرد و با آتشی پرقدرت آن را درهم کوبید. به‌عبارت دیگر بایستی با کوبنده‌ترین شلیک و در کمترین زمان قلب دشمن را تار و مار نمود.‌

برای ارتش آزادیبخش یک فرصت 2ساله از هنگام پایان عملیات فروغ جاویدان و جمعبندیهای آن تا شروع حوادث خلیج فارس وجود داشت تا بتواند در تمامی زمینه‌های تکنیکی و تاکتیکی و نیز سازماندهی ارتش آزادیبخش در راستای تبدیل آن از یک ارتش پیاده به یک ارتش زرهی گام بردارد. در زیر به تلاشهای دوسالهٌ ارتش آزادیبخش، نگاهی بیفکنیم:

نخستین زمینه، تکامل سازماندهی رزمی و پی‌ریزی ساختار یک ارتش نوین بود. و یکانها، واحدها و رسته‌هایی چون زرهی، مکانیزه، پدافند هوایی و توپخانه که اندامهای یک ارتش کلاسیک را نمودار می‌ساخت پدید آمد. پایه‌ریزی هوانیروز ارتش آزادیبخش نیز با آموزش اولین گروه خلبانان آغاز گردید. در زمینهٌ آموزش بایستی این دوره را پایه‌ریزی بنیادهای آموزشی و به‌خصوص آموزشهای تکنیکی و تاکتیکی زرهی محسوب کرد. از تشکیل کمیته‌های تخصصی تا تأسیس دانشگاه فروغ جاویدان،‌از شکل‌گیری قرارگاه  آموزشی حنیف،‌تدارک زمین تمرین و آغاز تمرینهای نظامی تا پایه‌ریزی لجستیک ارتش آزادیبخش، مهمترین گامهایی است که در این دورهٌ دوساله (از فروغ جاویدان- ۶۷  تا آغاز حوادث خلیج‌فارس ۶۹ ) برداشته شد. همچنین در این فرصت، باید ‌ساخته شدن رزمندگان به‌ لحاظ خصوصیات و ارزشهای انسانی و انقلابی را به‌حساب آورد. 

قابل توجه است که اولین محصول این پیشرفت در دوران صعب و پرفتنه ٌجنگ کویت به بار نشست. آن‌جا که این رزمندگان و این فرماندهان می‌بایستی؛ ‌از سویی روی آوردن به زندگی سنگری برای ایمنی در مقابل بمبارانهای سهمگین، از سوی دیگر پیش بردن آموزش برای ارتقای نظامی ارتش، و از جهت دیگر حفظ حداقلهای آمادگی خود برای رودررویی نظامی با دشمن ضدبشری. و این‌همه در آن‌چنان شرایط پیچیده و حساس منطقه‌یی و بین‌المللی انجام می‌گرفت که کمترین اشتباه در هر ‌زمینه بزرگترین ضربات و لطمات را به‌دنبال داشت. ‌و ارتش آزادیبخش در آستانهٌ عملیات تدافعی مروارید توانست آموزشهای پایهٌ تکنیکی و تاکتیکی یکانهای زرهی را  به پایان برساند. پیشرفتی که برای موفقیت در عملیات مروارید بسیار حیاتی بود.  

بحران خلیج فارس 

 صلیب بر دوش

 بی‌تردید یکی از درخشانترین دوره‌ها در تاریخچهٌ ارتش آزادیبخش که سرفرازانه از آن عبور کرد دوران جنگ کویت و حوادث بعد از آن بود. در این دوران که از اواسط سال69 شروع شد نه‌فقط گامهایی که این ارتش طی دورهٌ 2 ساله برداشته بود درعرصهٌ نظامی محک خورد و از آن  پیروز بیرون آمد بلکه بسا مهمتر از آن، ارتش آزادیبخش در آزمایش ایمان به پیروزی و حقانیت راه و تحمل انواع سختیها در شرایط خطیر و پیچیدهٌ سیاسی و نظامی با نمرات ممتاز به قبولی رسید.

یکبار در جریان آتش‌بس جنگ ایران و عراق، خمینی و دم و دنبالچه‌هایش که نمی‌دانستند این ارتش تا کجا اصیل، مستقل، برحق و برخوردار از حمایت توده‌ایست خوابهای پنبه‌دانه‌یی برای نابودی آن دیده بودند؛ مجددا در جریان بحران خلیج فارس رژیم خمینی عملاً وارد میدان شده و کمر به نابودی ارتش آزادیبخش بسته بود.

اما سوال این است که پس از شروع بحران خلیج فارس، ارتش آزادی با چه افقی آن‌همه سختی و مشقت را به جان خرید؟

پاسخ را باید در حقانیت و ضرورت سرنگونی رژیم ضدایرانی و ضدانسانی خمینی توسط ارتش آزادیبخش، برای تحقق آزادی مردم ایران و ایمان به این ضرورت جستجو کرد. به این معنا که این نسل می‌باید در پرتو آگاهی و ایمان عمیق نسبت به این مسئولیت انقلابی، مردمی و میهنی و با عشق و فداکاری در راه آزادی مردم، به دنبال رهبری پاکبازش سخت‌ترین شرایط را تحمل کند. ودر این مبارزه و نبرد سترگ، آمادگی رودررویی  با هر شرایطی را کسب کند و در مسیر تداوم آن حتی برخورد با نامحتمل‌ترین فرضها را از نظر دور ندارد.

این‌چنین بود که مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی، به‌طور آگاهانه زیستن در سهمگین‌ترین توفان بلا را برگزیدند و جز اندکی که در راه ماندند، بقیه هر چه آبدیده‌تر و قابل اعتمادتر از این کوره بیرون آمدند. آنهایی که برای  گذار از این گذرگاه هولناک، طبق معمول و پیشاپیش پذیرفتند که در آن همه چیز را فدا کنند. چرا که این نسل که جز در روشنایی قدم نمی‌زند و نمی‌تواند بزند، در روزهای اول بحران توسط رهبری و فرماندهیش به‌وضوح آگاه شد که روزها و شبهای بسیار پرخطری پیش روست که می‌تواند به نابودی فیزیکی تمامی ارتش آزادیبخش از صدر تا ذیل بینجامد. در مقابل این سؤال که آیا حاضر است به‌رغم تمامی این سختیها صلیب بر دوش به این راه ادامه دهد؟ پاسخ داد آری حتی اگر تماماً به صلیب کشیده شوند.

سه ماه زندگی سنگری

بحران خلیج‌فارس و سلسله وقایعی که به جنگ کویت منجر شد، تأثیر خاص خود را بر ارتش آزادیبخش ملی ایران  باقی گذاشت. دامنه و تأثیر تحریم و محاصرهٌ  اقتصادی و سرانجام آغاز بزرگترین جنگ منطقه  و بمبارانهای عظیمی که فشرده‌ترین بمبارانهای تاریخ نامیده شده‌اند ارتش آزادیبخش را نیز وارد مرحلهٌ کاملاً  جدیدی از نظر حفاظت نیروها و سلاحهایش نمود.

درحالی‌که کلاسها و تمرینهای آموزشی به‌طور شبانه‌روزی ادامه داشت و درحالی‌که روز به روز چشم‌انداز جنگ و درگیری  آشکارتر می‌گردید، ارتش آزادیبخش وارد یک طرح گستردهٌ حفاظتی و استتار امکانات و تسلیحات جنگ‌افزار و نیروهای خود گردید. ‌در جنگی که نمی‌توانست حاوی هیچ منفعتی برای جنبش آزادی مردم باشد،‌اما ضررها و ضربه‌های آن به‌ویژه از نظر نظامی و نیروی انسانی می‌توانست ضایعاتی متوجه آن کند،‌یک ارتش بزرگ  با همه سلاحها و امکاناتش می‌بایست در زیرزمین و دل کوهها و صحراها مخفی شود تا به‌ویژه از بمبارانهایی که انجام آن از پیش روشن بود در امان بماند و خود را برای مقابله با دشمن ضدبشری ـ  آخوندهای حاکم بر میهن  ـ  آماده نگهدارد. هزاران رزمنده به کمک واحدهای مهندسی رزمی و یکانهای ترابری و حمل و نقل طی چند هفته در دل کوهها و شیار تپه‌ها  برای استقرار نیروها، سلاحها و انتقال آنان از قرارگاهها دست به کار شدند. در چنین شرایطی حفظ و آمادگی رزمی، حفظ و نگهداری و تعمیرات زرهیها و سایر جنگ‌افزارها آن‌هم در شرایط استتار کامل واقعاً کار طاقت‌فرسایی بود. 

 به‌راستی در این دوره جوهر رزمنده  و انقلابی یکایک رزمندگان در تحمل سختیها و شداید  و غلبه بر چنان شرایط سخت و طاقت‌سوزی خود را نشان می‌داد. در یک کشور تحت محاصره ٌ اقتصادی آن‌هم در دل کوهها  و بیابانهایش ارتشی از نظر  پوشاک و خواب و خوراک در شرایط بسیار سختی قرار داشت توانست به‌سرعت خود را  منطبق نماید.‌در زیر بارانهای سیل‌آسای زمستان69 سنگرهای زیرزمینی، محل استتار خودروها و سلاحهای زرهی هر لحظه در معرض سیل و لطمه  بود.‌حقیقتی که در این دورهٌ چندماهه خود را به‌وضوح نشان داد،‌این بود که هیچ مسأله و مشکلی نیست که  در این ارتش آزادی و در راه آزادی خلق  و میهن بتواند مانع جدی ایجاد کند.

از سوی دیگر حتی در این شرایط بحرانی باز هم می‌بایستی ارتش آزادیبخش هر لحظه آمادهٌ عمل و برخورد با وضعیت غیرمترقبه باشد چرا که احتمال و امکان طمع‌ورزی رژیم خمینی برای ضربه‌زدن به ارتش آزادیبخش در این شرایط کاملاً  محتمل بود. علاوه  بر دشواریهای  زندگی سنگری،‌کار سنگین آمادگی دایمی برای عملیات نظامی نیز در دستور کار ارتش آزادیبخش قرار داشت.

در چنین شرایطی رزمندگان ارتش آزادیبخش با شور و شوق نه‌تنها مشکلات چنان زندگی را به جان می‌خریدند و خم به ابرو نمی‌‌آوردند؛ بلکه با نشاط و شادابی که از انگیزه‌های پاک و انقلابی آنان سرچشمه می‌گرفت، به‌طور شبانه‌روزی به کار حفاظت و آماده‌سازی سلاحهای خود می‌پرداختند.تکمیل آموزش برخی رسته‌ها و کارآموزی برخی یکانها نیز در همین راستا و در همان شرایط ادامه پیدا می‌کرد. در بسیاری از نمونه‌ها رزمندگان  هنگام سحر از مخفیگاه یکان خود در دل کوهها و تپه‌ها و یا شکاف صحرا پیاده به راه می‌افتادند و چندین کیلومتر راه طی می‌کردند تا در اولین ساعات روز یک کلاس آموزشی  و یا کارآموزی را در نقطه‌یی دیگر از آن مناطق از دست ندهند.

در این دوران پرفتنه و خطر که هر لحظه از زمین و آسمان بلایی می‌بارید، مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش نگران سلامت و حفاظت رهبری خود بودند. اما به‌رغم توصیهٌ اکید این رزمندگان و فرماندهان، مسعود و مریم در تمامی دوران جنگ کویت و در زیر فشرده‌ترین بمبارانهای تاریخ حتی یک شب نیز در شرایط ویژه و مناسب حفاظتی به‌سر نبردند. آنها یک لحظه از رسیدگی و پیگیری مسایل جگرگوشگان خود و حسابرسی دائمی نسبت به وضعیت استقراری، حفاظتی و ایمنی ارتش غافل نبودند. بمبارانهای بسیار شدید گاهی حتی تا چندصدمتری محل اقامت رهبری مقاومت همه چیز را درهم می‌کوبید. اما پایداری، فداکاری و درایت بی‌مانند او بود که  یکبار دیگر کشتی مقاومت ایران و ارتش آزادی را در دریای توفانی زمانه حفظ کرد و به سلامت به ساحل مقصود رهنمون شد.

جابه‌جایی صدها کودک در زیر بمباران

مسألهٌ دیگری که در این دوران، ارتش آزادیبخش به سختی با آن روبرو شد مسألهٌ نگهداری و حفاظت کودکان و فرزندان رزمندگان ارتش بود. تا  قبل از جنگ خلیج  فارس و بحران کویت،  ارتش آزادیبخش یک مرکز بزرگ آموزشی‌‌ــ  تربیتی برای کودکان داشت.‌فرزندان رزمندگان زیر نظر مربیان و معلمان خود دوران آموزشیشان را طی می‌کردند. در هر قرارگاه سیستمهای اسکان برای خانواده‌ها دایر بود.‌ در جریان جنگ خلیج فارس، وقتی که چشم‌انداز کاملاً تیره و تار می‌نمود و شروع جنگ و بمباران قطعی به‌نظر می‌رسید،‌ مسأله حفاظت و نگهداری بچه‌ها بصورت یک مشکل جدی در دستور کار قرار گرفت. براساس ابلاغیه‌های فرمانده کل ارتش آزادیبخش چند ارگان ارتش صرفاً  به امر نگهداری و حفاظت بچه‌ها اختصاص داده شد اما این مسأله در زیر بزرگترین بمباران تاریخ هیچ تضمینی نداشت.‌در این دوره  بود که  یکی دیگر از فرازهای حماسی در قرارگاههای ارتش آزادیبخش فرا رسید.‌حماسه‌‌یی که  از یکسو رویکردهای تازه‌یی از عواطف انسانی رهبری مقاومت را  نشان می‌داد و از سوی دیگر اوج رهایی و پاکباختگی زنان رزمنده مجاهد خلق را که اکنون می‌بایستی بهای مبارزه و مقاومت را با دوری از فرزندان دلبند خود می‌پرداختند. راه‌حل این مشکل چیزی جز انتقال بچه‌ها به خارج عراق نبود.‌داستان انتقال صدها کودک در شرایط بحران و زیر بمباران سنگین به اروپا و آمریکا، پذیرش و نگهداری آنها توسط خانواده‌های ایرانی، فرازهای دیگری از سلسله مسایلی است که ارتش آزادیبخش در دوران جنگ خلیج فارس با آن روبه‌رو بود.